شما کارهای حسّاسی دستتان هست: مبارزهی با منکرات حسّاس است، مبارزهی با موادّ مخدّر حسّاس است، مبارزهی با ضدّانقلاب حسّاس است، مقابلهی با آدمها، مواجههی با انسانها حسّاس است؛ هر انسانی یک دنیایی است؛ اینها خیلی حسّاس است، خیلی مهم است؛ ما اگر قاعدهی شرعی را در نظرمان روشن و مسلّم فهمیدیم و به آن اتّکاء کردیم، هر که هر چه میخواهد بگوید بگوید؛ هر کس بدش میآید بیاید؛ هر کس خوشش میآید بیاید. اِنَّ رِضَا النّاسِ لا یُملَک؛14 مگر میشود دلهای همه را دانهدانه به دست آورد؟ باید دید حق چیست؛ باید دید حکم خدا چیست؛ و اعتقاد من این است که امام بزرگوار ما که حقیقتاً خدا میداند در این دنیای تاریک ظلمانی مثل یک خورشیدی چند صباحی آمد درخشید و رفت تا مردم بدانند خورشیدی هم هست، برای اینکه انسانیّت بفهمد که این گوهر در خزانهی الهی وجود دارد. [امّا دیگر] تمام شد؛ بعد از ائمّه و معصومین مثل آن آدم، دیگر ماها و دیگران سراغ نداریم و اگر کسی هم بگوید، به نظر من بیانصافی کرده مهمترین خصلتش همین خصلت بود: خویش و بیگانه و دوست و آشنا برایش فرقی نداشت؛ اگر میفهمید تکلیف است، عمل میکرد؛ نگفت که اگر من تنها [هم] بمانم، راه حق را خواهم پیمود؟15 این را امام راست میگفت. آن روزی که او خطاب کرد به ملّت و به مردم و مبارزه را شروع کرد، انصافاً در بین علما و بزرگان و شخصیّتهای برجسته و انسانهای لایقی که بودند، هیچ کس گمان نمیکرد که مردم پشت سر کسی که صاحب این دعوت و فریاد است راه بیفتند. امام البتّه ایمان داشت به مردم، معتقد بود میآیند امّا در عین حال، آن دریادلی، از توکّل به خدا بود و اینکه من تکلیفم را عمل میکنم، میخواهند بیایند، میخواهند نیایند. خدای متعال هم یک قاعدهای دارد: مَن کانَ لِلّهِ کانَ اللّهُ لَه؛16 مَن اَصلَحَ فیما بَینَهُ وَ بَینَ اللّهِ اَصلَحَ اللّهُ فیما بَینَهُ وَ بَینَ النّاس؛17 هر کس بین خود و خدا را درست کند و اصلاح کند، خدا بین او و مردم را درست خواهد کرد.