پاسدار هستید، پاسدار بمانید و خواهید ماند. عنوان افتخارآمیزی است؛ این عنوان را باید نگه دارید. برنامهی برادرها هم همین است. مأموریّتی، مسئولیّتی مطابق شأنتان، مطابق وظایف انقلابی خواهند داد، انجام بدهید. مهمتر از نام پاسدار، عنوان واقعی و زیّ22 پاسداری و روحیهی پاسداری است؛ بد است که ما کسی را داشته باشیم با نام پاسدار که آنچه در ذهنش نمیگذرد پاسداری از اسلام باشد؛ برایش مسائل شخصی و مسائل خودی مطرح باشد؛ اینها ارزشی ندارد؛ اینجور آدمی اصلاً نبودنش بهتر از بودن است. باید مسائل انقلاب اسلامی همان که شما میگویید پاسدار آن هستیم اصلِ قضیّه باشد. سعی کنید اینجور باشید، سعی کنید دیگران را هم پاسدار کنید؛ سعی کنید هر جا هستید، روحیهی پاسداری را در دیگران هم بدمید. من همیشه قبل از انقلاب و در دوران اختناق مثال میزدم برای جوانها، میگفتم مثل گُلِ آتش باشید در یک خرمن زغال؛ مگر وِل میکند دُور و بَر خودش را؟ مگر اکتفا میکند به اینکه من روشنم؟ نخیر، تمام این خرمن را تبدیل میکند به یک گُل آتش؛ اینجوری باشید. آن روز کمبود ما این بود؛ میگفتم متأسّفانه باد ملایم مناسبی که بوزد و تسریع کند نیست، امّا امروز که هست؛ امروز نسیم جانبخش اسلام و کلمات آن حکیم عالیقدر و عظیمالشّأن، آن مرد خدا، بندهی خدا که از همهی عنوانها بالاتر است و کلمات او که مفسّر کلمات اسلام است، در اختیار ما است؛ و این همان نسیمی است که این خرمن آتش را باید به وجود بیاورد؛ روشن کنید، منوّر کنید، گرم کنید، با اخلاقتان، با عملتان همه را.