ما محکوم طبیعتیم، اسیر زندان طبیعتیم، در چهارچوب طبیعت و قوانین طبیعت حرکت میکنیم امّا آیا در این چهارچوب که ما حرکت میکنیم، یک هدفی نگذاشتند در مقابل ما که بگویند حالا به این سَمت باید حرکت بکنید؟ چرا، آرمانگرایی و گرایش به سمت قلّهها و اوجها و آرمانها در اسلام یک چیز قطعی و حتمی است. خب زن مثل مرد، مثل همهی خلایق باید در این سَمت حرکت کند و این نمیسازد با گرایشهای غلیظ به خود و رفتن در لاک چیزهای صد درصد شخصی، آن هم بیارزش؛ در جامعهی اسلامی و نظام اسلامی آنها بایستی ریشهکن بشود. این گرایش به مصرف و تجمّلگرایی و مانند اینها که در جوامع جاهلی رشد داده میشود، در جامعهی اسلامی باید ریشهکن میشد، یا لااقل در یک حدّ متوسّطی قرار میگرفت و افراطی نمیشد؛ کمااینکه الان ملاحظه میشود که متأسّفانه قشرهایی از مردم، باز سرگرم همان سرگرمیهای گذشته هستند که باب جوامع دور از اسلام و دور از معنویّت و حقیقت است؛ خب، این غلط است.