آنچه مهم است، دنبال این نباشید که [فقط] آن چیزی را که در متن تاریخ است و اثبات شده است بخوانید؛ چون هیچ چیز نمیتوانید بخوانید، یک چند جملهای [فقط میتوانید بخوانید]. تازه آنچه در لهوف ابنطاووس [هم] هست، خبر واحد است. چیزی را بخوانید که معقول باشد؛ این را توجّه کنید. البتّه نه اینکه انسان هر چه معقول است، از خودش بسازد و بخواند؛ نه، متّکی کنید به اصول و واقعیّتهایی. البتّه گزارهی هر حدیثی وقتی هنری باشد، با یک پیرایههایی همراه خواهد بود؛ آن پیرایهها ایرادی ندارد منتها به شرطی که آن پیرایهها همه چیز نشود توجّه کردید اصل را بایستی از واقعیّتهایی که هست گرفت؛ منتها آن را با بیان هنری، پیرایهی لازم بخشید و گفت. حالا شاید مجال این نباشد که در این باره صحبت بکنیم لکن اینها حرفهایی است که باید بالاخره گفته بشود، شنفته بشود، تکرار بشود. در دعاهای ما، در زیارتهای ما تعبیرات عاشقانهای هست، تعبیرات خیلی خوبی هست، حقایقی را نشان میدهد؛ اینها را محور باید قرار داد. آنچه را شیخ7 در کتابهایش گفته، ابنطاووس گفته، مفید در ارشاد گفته و بزرگان گفتهاند، بایستی محور قرار داد، بعد آنها را در یک ارائهی هنری، به شکل زیبا و شایستهای بیان کرد. حالا در آن شکلِ بیان، هر کسی سلیقهای دارد، آن ایرادی ندارد.