مردم محبّتی دارند؛ این محبّت بایستی در خواندن شما، در گفتن شما عمیق و ریشهدار و تند و آتشین و برافروخته بشود. تشیّع آئین محبّت است؛ خصوصیّت محبّت، خصوصیّت تشیّع است. کمتر مکتبی و مسلکی و دین و آئینی و طریقهای مثل تشیّع با محبّت سر و کار داشته؛ علّت این هم که این فکر تا امروز مانده، در حالی که این همه با آن مخالفت کردند، این است که ریشه در زلال محبّت داشته؛ دینِ تولّا و تبرّا است؛ آئینِ دوست داشتن و دشمن داشتن است؛ عاطفه در آن با فکر هماهنگ و همدوش است. خیلی چیزهای مهمّی است؛ خیلی اصل سحرآمیز عجیبی است. اگر محبّت در تشیّع نبود، این دشمنیهای عجیبی که با شیعه شده، باید آن را از بین میبرد. همین محبّت شما و محبّت این مردم به حسینبنعلی (علیه السّلام) ضامن حیات و بقای اسلام است. معنای اینکه امام میفرمودند عاشورا اسلام را نگه داشت، همین است؛6 فاطمیّه هم همینجور است، ولادت پیغمبر هم همینجور است، ولادت ائمّه (علیهم السّلام) هم همینطور است، وفیاتشان هم همینطور است. این محبّت را باید با استفادهی از این هنر در میان مردم، هم عمق ببخشید، هم تر و تازه کنید، هم برافروخته کنید. این خیلی چیز عجیب و عظیمی است. البتّه ابزار لازم برای این کار، شعر خوب و درست [است].