من البتّه یک نکتهای را گفتم، نمیدانم برادران در آن آئیننامه آوردند یا نه؛ در نیروهای مسلّح اهانت را ریشهکن کنید؛ اهانت ممنوع؛ هیچ کس به هیچ کس اهانت نکند. اینکه یک فرماندهی، هر که هست یک افسر است، یک درجهدار است به یک سربازی [اهانت کند، ممنوع است]. من دیده بودم در آن رژیم، حتّی افسرهای ارشد مورد اهانت قرار میگرفتند. من خودم مشاهده کردم یکی از فرماندهان معروف که حالا نمیخواهم اسم بیاورم و به درک واصل شده و از آن افراد خبیثِ خشن بود در مشهد سال ۴۲ فرمانده بود و بنده هم زندانی بودم که بردند ما را آنجا تحویل بدهند. او من را دید و به طرف من آمد. این شخص آن وقت سرتیپ بود؛ سرهنگهایی دُور و برش بودند. آنچنان به اینها اهانت میکرد که من تعجّب کردم که لااقل جلوی منِ زندانیِ مخالفِ دستگاه که به همین عنوان هم من را گرفتند آوردند و خیلی هم جوان بودم و طبعاً با خصوصیّات جوانی اقلّاً نباید این حرفها را بزند؛ نه، اِبائی نداشتند، آنهایی هم که مورد اهانت قرار میگرفتند، امتناعی ظاهراً نداشتند! من این را مکرّر دیده بودم؛ حالا آن یک مورد بود؛ در پایینترها هم من دیدم؛ فحش میدادند، اهانت میکردند، بد میگفتند. یک درجه فاصله کافی بود برای این [اهانت]؛ حالا ممکن بود یک کسی یک شخصیّت قویّ محکمی داشته باشد و مافوقش جرئت نکند به او خیلی فحش بدهد؛ چنین چیزهایی هم البتّه بود، نه اینکه نباشد، لکن اهانت کردن کار خلافی محسوب نمیشد؛ اهانت میکردند، فحشهای چارواداری حالا چاروادار هم نباید گفت، چاروادارها بیچارهها خیلی نجیبتر از خیلیهایند فحشهای اراذلمآبی [میدادند]. واقعاً من دیده بودم در پادگانها مثل اراذل به هم فحش میدهند! یک چیزهای عجیب و غریبی ما هم طلبه بودیم و این چیزها به گوشمان نخورده بود که به قدری من تعجّب میکردم که چطور از دهن اینها این حرفها خارج میشود! حالا ممکن است واقعاً بعضی از این حرفها برای بعضی از آقایان حتّی برای خود ارتشیهایی هم که اینجا هستند به گوششان سنگین بیاید؛ بعضی از این برادران ارتشیِ فعلی شاید خیلی هم درست یادشان نباشد و این خصوصیّات را آن زمانها تجربه هم نکرده باشند. به هم فحش میدادند، به زیردستش فحش میداد، من دیده بودم کسی را که [حتّی] به همدرجهی خودش در محیط نظامی فحّاشی میکرد! چون این فعلاً مأمور بر او بود، مافوق او بود مثلاً این افسر نگهبان بود، حالا او نبود امّا درجهشان یکی بود بسیار چیز شرمآوری [بود]! خب، همین اهانتها به کتک هم منتهی میشد؛ کتک میزدند سربازها را؛ اصلاً زیر مشت و لگد بیرحمانه میزدند یک سرباز بیچاره را. این کارها را اصلاً ممنوع کنید. هر کس هم کرد مجازات کنید.