فرمانده باید مسئولیّتپذیر باشد. فرماندهی که بگوید خب دیگر چه کار کنیم، اینجوری است، اینجوری شد، این فرمانده قادر نیست. باید آن مسئولیّتی را که به او سپرده میشود و او قبول میکند، حقیقتاً قبول کرده باشد و تبعات ناشی از آن مسئولیّت را بپذیرد. مترتّب بر این مسئولیّتپذیری، دلسوزی و پشتکار و خستگیناپذیری است. فرمانده تنبل، فرمانده خستهبشو، فرماندهی که از دنبال کردن کار خیلی راحت صرف نظر میکند، هرگز فرمانده موفّقی نخواهد بود. طبیعی است فرماندهیِ یک یگان بزرگتر، یک سازمان وسیعتر، خصوصیّات بیشتری از این قبیل لازم دارد و فرماندهیِ یک یگان کوچکتر خصوصیّات کمتری را احیاناً. روشن است که هر کسی به قدر مسئولیّتی که پذیرفته، بایستی این خصوصیّاتی را که عرض کردیم تلاش، دلسوزی، دنبالگیری همراه داشته باشد. فرمانده باید از ارکان و اجزای مختلف حیطهی مأموریّت خودش دائماً بااطّلاع باشد. فرمانده غافل، فرماندهی که نمیداند چه دارد میگذرد در بخشهای مختلف فرماندهی او و حیطهی مأموریّت او، قطعاً فرمانده ناموفّقی خواهد بود. راه آن هم بازرسیهایی است که بایستی پیدرپی انجام بگیرد. ابزار بازرسی در دست شما است؛ بازرسیها را باید فعّال کنید. البتّه عرض کردیم این حرف فقط خطاب به شما نیست؛ شما این حرفها را منتقل خواهید کرد و باید بکنید به تمام سلسلهمراتب فرماندهی تا فرمانده یک دسته، تا فرمانده یک قسمت کوچک؛ [هر کسی] به قدر حیطهی کار خودش بایستی مواظب باشد. نمیشود قبول کرد از یک فرماندهی، بیاطّلاعی و ناآگاهی از حوزهی مأموریّت خودش را. تلاش، خبرگیری، سؤال، خسته نشدن از این قضیّه و نظمپذیری به معنای حقیقی کلمه [لازم است]؛ همان چیزی که از اوایل به عنوان سلسلهمراتب، دائم تکرار شده.