نکتهی اساسی در باب بنیاد شهید که من همیشه از سابق گفتهام چه در پیامهایی که گاهی در این هفت هشت ده سال اخیر در سالگردهای بنیاد و مناسبتهای مختلف دادهام، چه [در صحبتهایی که] با بعضی از مسئولین بنیاد، آقای کرّوبی2 و بقیّهی آقایانی که گاهی با بنده ملاقات داشتند یا در اجتماعاتی که گاهی جمعیّتهای بنیاد آمدند و همیشه توجّه به آن دارم و نگران آن هستم، این است که سر و کار بنیاد شهید با یک مجموعهی انسانی ظریف و حسّاس است؛ قضیّه این است؛ فرق میکند با کمیتهی امداد؛ فرق میکند با بنیاد مستضعفان؛ اگر چه حالا آن هم جنبهی جانبازانش تقریباً همینجور است. ما با یک مجموعهای روبهرو هستیم که اینها در اخلاصشان، در وفایشان، در ایمانشان و در عمل صالحشان یعنی همین ملاکهای اصلی که ما در اختیار داریم دیگر هیچ شکّی نیست؛ اگر هم حالا تردیدی باشد که فلان خانواده آیا همان اخلاص اوّل را دارند یا نه، ما باید به خودمان مراجعه کنیم، سؤال کنیم که چه شده اینجوری شده؟ وَالّا آن خانوادهای که فرزندش را میفرستد میدان شهادت و صبر میکند و سرش را بالا میگیرد و افتخار میکند، آن زنی که شوهرش میرود و افتخار میکند، این یک موجود خودی است، خودیِ انقلاب است؛ این انقلابی است؛ در این بحثی نباید داشت. خب انسان است یعنی ظرافتهای یک انسان در او هست، توقّعات یک خانوادهی شهید در او هست، ارزشهای یک خانوادهی شهید هم در او هست؛ این سه چیز است که هر کدام بهتنهایی ایجاب میکند یک رعایتهایی را؛ یعنی یک مجموعهی انسانی به خودیِ خود یک رعایتهایی را لازم دارد؛ یک مجموعهای که به دلیلی توقّع درستی دارند، یک رعایتهایی را لازم دارد؛ یک مجموعهای که به دلیل روشن و برهان، اخلاص اینها ثابت شده، یک توقّعاتی دارد؛ ببینید چقدر کار شماها سخت است.