در یک روایت دارد: ثَلاثٌ لَو یَعلَمُ اُمَّتی ما لَهُم فیها؛ سه چیز است که اگر مردم میدانستند منافع آن را، لَضَرَبوا عَلَیها بِالسِّهام؛11 بر سر آن با هم منازعه میکردند: یکی از آن سه چیز عبارت است از اذان. من چندی پیش12 راجع به اذان سفارش کردم. البتّه گفتم صبحها با بلندگو همه جا اذان ندهند که مردم از خواب بیدار نشوند. مثل اینکه بعضی از مؤمنین این قسمت دوّمش را بیشتر گوش کردند تا قسمت اوّلش را! حالا عرض میکنم آنچه مقصود ما بود، این بود که هر جایی یک بلندگویی صدا نکند. معنای آن این نبود که سحر صدای اذان در شهری مثل تهران به گوش نرسد؛ نه، در جایی مثل تهران اقلّاً در چند مسجد از مساجد مهم، خوب است که با بلندگو اذان پخش بشود؛ حتّی اذان صبح در شهرهای کوچک [هم] به فراخور وسعت آن شهر امّا در ظهر و شب اذان بگویند؛ هم اذان بلندگو، هم جلوی مساجد، داخل مساجد، در خیابانها؛ مردم عادت کنند به اذان گفتن؛ این یکی: اَلاَذانُ. [دوّم] وَ الغُدُوُّ اِلیٰ یَومِ الجُمُعَة؛ زود رفتن به نماز جمعه. [سوّم] وَ الصَّفُّ الاَوَّل؛ یکی هم صف اوّل. ممکن است مراد، صف اوّل جهاد باشد؛ ممکن هم هست صف اوّل نماز جمعه باشد.