آن فداکاری چیزی است که احتیاج دارد به تمرین و نگه داشتن؛ به نگه داشتن هم احتیاج دارد. این هم نکتهی دیگر است که جوانها باید بدانند. بعضیها از قلّهی فداکاری هم بالا میروند با زحمت، با همّت، با اراده، با ایمان، با توکّل امّا بعد، از قلّه پایین میآیند؛ تمام شد. وقتی از قلّه فرود آمدیم، آمدیم؛ دیگر در قلّه نیستیم. نمیشود گفت که یک روزی ما فداکار بودیم، حالا امروز هم میخواهیم نانش را بخوریم! که انسان نان یک چیزی را که در راه خدا انجام داده بخواهد بخورد، دیگر قلّه نیست؛ اینجا ته درّه است؛ اینجا آغوش گرم نفْس است که انسان را به آغوش داغ جهنّم میبرد! اینجا دستخوش هواوهوس قرار گرفتن است، نه پرواز کردن در هوای معنویّات و ارزشهای والا. باید بمانید در قلّه؛ راه اسلام و راه معنویّت اینجوری است. البتّه انسان پایین و بالا رفتن دارد، قبض و بسط دارد، همه جور در سر راه انسان هست؛ اینجور نیست که بگوییم و متوقّع باشیم که انسانهای خوب به طور دائم در راه خوبی حرکت کنند؛ بالاخره تأمّلی هست، تردّدی8 هست، نُکسی9 هست، این چیزها هست امّا برآیند مجموع باید پیشرفت باشد؛ جمعبندیشدهی این آمد و رفتها باید حرکت به سمت جلو باشد. آن وقت است که عنوان پاسداری روی انسان میماند.