بیانات و مکتوبات 1369


بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحیم خیلی خوب، خیلی خوشحالیم؛ ان‌شاءاللّه که خاطرات خوبی داشته باشید. ما خواسته‌ایم که اینجا خانه‌ی مسلمانها باشد، خانه‌ی اسلام و خانه‌ی مسلمین باشد. شنیدم که الحمدللّه تعلیمات قرآنی‌تان هم اینجا برای جوانها خوب بوده. واقعاً هم باید دنبال حفظ [بود] و این آقایان باید اصلاً برنامه‌ریزی بکنند، هم در اوقاف، هم در جاهای دیگری که هستند؛ یعنی واقعاً یک برنامه‌ریزی بشود. آن شب ایشان2 یک حرف درستی زد؛ گفت که بچّه‌ها را از سنین کم وادار کنید به حفظ. اگر بشود مثلاً در مدرسه‌ها با آموزش‌وپرورش اصلاً جلسه بگذارید ترتیبی بدهید که بچّه‌ها را از کوچکی وادار کنند به حفظ؛ حالا مجبورشان نکنند، جایزه قرار بدهند؛ بگویند هر بچّه‌ای که مثلاً فرض کنید در دوره‌ی دبستان این قدر قرآن حفظ بکند، این قدر امتیاز خواهد گرفت؛ یا مثلاً فرض کنید در دبیرستان اگر کسی این مقدار قرآن حفظ کند، به قدر این واحدها یا این درسها به او نمره میدهیم؛ یا پول امتیاز مادّی برای آن بگذارند؛ غرض، من حاضرم کمک کنم؛ در این مورد هر چه بخواهید پشتیبانی بکنید، من آماده هستم؛ حالا آقای مقدّم3 هم این قضیّه را دنبال کنند. مسئله‌ی حفظ را خیلی جدّی بگیرید. ایشان راست میگوید؛ ما متأسّفانه بچّه‌هایمان حفظ ندارند؛ ما حفظ نداریم.4 خب حالا بگذارید یک خرده جلو برویم تا به سنّ سربازی برسند، حرفی نداریم، معافشان هم میکنیم؛ [امّا] این‌جور نباید بگوییم که حافظ قرآن [معاف شده]، چون مسئله‌ی سربازی در اینجا غیر از سربازی در مصر است؛ سربازیِ اینجا مثل قرآن خواندن است؛ گوش میکنید؟ سربازی اینجا جهاد فی‌سبیل‌اللّه است. جهاد فی‌سبیل‌اللّه با قرآن خواندن، عِدلین5 هستند؛ اینها از همدیگر جدا که نیستند؛ آن [پیشنهاد] را نمیشود عمل کرد. حالا دولت مصر دولت حُسنی مبارک فرق میکند با دولتِ اینجا؛ اینها از زمین تا آسمان تفاوت دارند؛ اینجا دولت، دولت قرآن است، سربازی‌اش هم جهاد است؛ این خیلی متفاوت است. مثلاً هر کس که حفظ قرآن داشت، من به او درجه میدهم.6 همین خوب است دیگر، ذرّه‌ذرّه باید پیش برویم. ببینید پس مسئله‌ی حفظ مطرح شد و درجه دادن برای حفظ هم مطرح است؛ آن وقت مسئله‌ی موسیقی و نغمه و مانند آنها هم باز مسئله‌ی بعدی است که از آن هم بایستی استفاده کنیم.

«1»