عیب دوّم، گرایش شدید به موسیقی غربی بود. عیب سوّم این بود که موسیقی سالم و فنّی و کلاسیک و سنّتیِ ایرانی، در خدمت محتواهای بد و فاسدکننده قرار میگرفت. «......» [موسیقی قبل از انقلاب] این سه عیب را داشته. از همهی اینها بدتر، آن اوّلی است و از همه کمضررتر، آن دوّمی است؛ یعنی گرایش به موسیقی غربی چیز بدی است امّا نه به بدیِ صَرف موسیقی ایرانی در راههای بد. درست توجّه کنید: ای بسا یک موسیقی غربیای باشد که هیچ گونه در آن ابتذال نیست، هیچ گونه در آن فساد نیست، هیچ گونه در آن زنبارگی نیست، هیچ گونه در آن پستی و دنائت بشری نیست، یک چیز بسیار عالی و عرفانی و سطح بالا است. اگر چه خب در جامعهی ما زبان موسیقی خیلی زبان رایجی نیست، غالباً نمیفهمند؛ یعنی ماها نمیفهمیم؛ حالا شماها شاید اهل فنّید، بفهمید؛ ما کسانی که دور بودیم از این قضایا، غالباً زبان موسیقی را نمیفهمیم؛ لکن اگر چنانچه یک چنین چیزی پیدا بشود، ولو غربی هم باشد، ایرادی ندارد؛ این بهتر از آن موسیقی بهاصطلاح سنّتی [است]. گاهی برای تصویب و تبرئهی یک موسیقی، میگویند این موسیقی سنّتی است. خیلی خب، موسیقی سنّتی است؛ موسیقی سنّتی یعنی فلان دستگاه آواز ایرانی است که با فلان ساز ایرانی یک خوانندهی ایرانی دارد میخواند؛ این که تمامِ قضیّه نشد؛ باید دید چه دارد میدهد؛ چه دارد ارائه میکند؛ چه دارد به ذهن و دل و جان مستمع خودش میریزد. این موردها هست. پس حواستان جمع باشد در صداوسیما، از این سه عیب باید اجتناب بکنید. به ترتیب، عیب اوّل بدترین است، عیب سوّم درجهی دو است، عیب دوّم درجهی سه است. البتّه هر سه، عیب است؛ توجّه داشته باشید که اینها، سه اِشکال اساسیِ ارزشی در باب موسیقی است.