در این بخش از داستان سلیمان هم که در سورهی نمل آمده همینجور [است]. اوّل از داستان مورچهها شروع میکند و سخن مورچهای است که به مورچهها میگوید: حَتّیًّ اِذاِّ اَتَوا عَلیّْ وادِ النَّملِ قالَت نَملَةٌ یًّاَیُّهَا النَّملُ ادخُلوا مَسّْکِنَکُم لایَحطِمَنَّکُم سُلَیمّْنُ وَ جُنودُه{ وَ هُم لا یَشعُرون؛8 شما را لگد نکنند سپاهیان سلیمان در حالی که آنها نمیدانند و نمیفهمند و توجّه ندارند؛ و سلیمان پیغمبر میفهمد؛ این قدرت الهی است. حالا چگونه این امواجی را که از مورچه ساطع میشود و وسیلهی ارتباط یک مورچه با مورچههای دیگر است این امواج صوتیِ غیر قابل فهم برای انسان و غیر قابل درک برای انسان را این پیغمبر درک میکند، این جزو قدرتهای الهی است که «عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیر»9 در همین سوره است؛ سخن گفتن پرندگان را سلیمان پیغمبر میفهمد، خصوصیّات سخنان پرندگان را درک میکند. اینها چیزهایی است که هر چه علم پیشتر میرود و خصوصیّاتی از پرندگان و جانوران و گیاهان و مانند اینها را برای ما روشن میکند، بیشتر قابل فهم و قابل قبول میشود. یک روزی بود که هر کدام از این حرفها که مطرح میشد، ذهن مادّی مردم حتّی علما آن را رد میکرد. در حدود صد سال پیش تقریباً بعضی صد سال، بعضی کمتر در هند و در مصر این روشنفکرهایی که با افکار قرن نوزدهمی اروپا مأنوس بودند، آشنا بودند و تفکّرات صددرصد مادّی و نفی معنویّت [داشتند]، هر چیزی را از این قبیل دیدند، به یک معنای دیگری حمل کردند؛ در حالی که هیچ احتیاجی به این نیست. پیشرفت دانش برای ما چیزهای زیادی از این قبیل را روشن میکند؛ معلوم میشود بشر میتواند بسیاری از چیزهایی را که بین حیوانات میگذرد، بفهمد. حتّی بعضی ادّعا کردهاند میتوان احساسات گیاهان را که معتقدند گیاهان هم احساساتی دارند فهمید؛ ادّعا کردهاند که آنها را هم فهمیدهاند و قابل درک است. علیایّحال قرآن است، ناطق است، صریح است، جای شبههای ندارد و ما آن را قبول داریم و برای ما این معنا قابل فهم است. بعد از آنکه آن قدرت عظیم سخن مورچه را میشنود، فَتَبَسَّمَ ضاحِکًا مِن قَولِها؛10 از سخن مورچه تبسّم میکند؛ این یک چیز خیلی شیرین و سمبلیک است. مورچه مظهر ضعف و خُردی و حقارت است و سلیمان مظهر قدرت انسانی است، مظهر عظمت است که از این عظمت، بیشتر نمیشود؛ در مقابل سخن طعنآمیزِ حقیرترینِ موجودات خشمناک نمیشود، در صدد مقابله برنمیآید، در صدد انتقام برنمیآید. این خیلی روحیهی عجیبی است. البتّه در پیغمبر چنین روحیههایی این مقدار حلم و ظرفیّت روحی قابل تصوّر است، [در حالی که] برای انسانهای معمولی چنین چیزهایی میسور نیست.