بیانات و مکتوبات 1369


او هم یک پادشاهی است، او هم یک قدرتمندی است؛ وقتی قدرتمندها در مقابل یکدیگر قرار میگیرند، بیشتر تکبّر می‌ورزند و روح کبرآلود خودشان را و آن نفْس سرکش خودشان را بیشتر میدان میدهند و پرورش میدهند؛ معارضه است دیگر. در مقام معارضه، بیشتر خصوصیّت فرعونی انسان ظاهر میشود. با این وضعیّت ممکن نبود که بلقیس ایمان بیاورد؛ اگر ایمان هم می‌آورد، ایمان ظاهری بود. ایمان از روی ترس بود. چرا؟ چون حالت سلطنت، حالت قدرت، حالت جبروت در باطن او اجازه نمیداد ایمان بیاورد. وقتی در مقابل این عظمت قرار گرفت عظمتی که در یک انسانی در کمال قدرت و پیچیدگی جمع شده، امّا این انسان در عین حال خودش را بنده‌ی خدا میداند ناگهان آن شیشه‌ی عُجب و غرورِ درون بلقیس را شکست: ق‌الَت رَبِّ اِنّی ظَلَمتُ نَفسی؛ بعد از آنکه این آیت عظیم را دید، اینجا بود که بلقیس زبان به مناجات پروردگار باز کرد و گفت پروردگارا! من به خودم ظلم کردم؛ وَ اَسلَمتُ مَعَ سُلَیمّْن؛13 اسلام آورد، اسلامِ از روی دل؛ یعنی آن مانع برطرف شد. اینجا هم خدای متعال نشان میدهد که چطور یک انسانی، مادامی که اسیر طلسم کبر و کبریایی و جبروت درونی خودش است، ممکن نیست ایمان بیاورد؛ وقتی این طلسم شکست، ایمان آوردن او هم آسان میشود. این، آن درس بزرگ قرآنی و اسلامی است.

«15»