بیانات و مکتوبات 1369


تمام مشکلاتی که در دنیا پیدا شده، به خاطر همین کبریایی‌ها پیدا شده: افرادی که دارای قدرت هستند؛ [آن هم] قدرتهای پوشالی؛ قدرتهایی که هیچ چیز نیست خب، می‌بینید این قدرتهای بزرگ دنیا را؛ امروز قدرتمند است، فردا به خاک سیاه نشسته است؛ امروز یک سلطانی است، دو روز بعد، یک هفته‌ی بعد، یک موجود عاجز و ناتوانی است که قدرت دفاع از جان خودش را هم ندارد! چقدر تاریخ از این قضایا پُر است؛ خب این چه قدرتی است؟ این چه جبروتی است که انسان به آن بنازد، به آن ببالد غنی‌هایی که به غنای خودشان متّکی هستند، غافل از اینکه این غنا و بی‌نیازی نیست و این همان حالتی است که در سوره‌ی شریفه‌ی «اِقرأ» میفرماید: اِنَّ الاِنس‌انَ لَیَ‌طغیًّ × اَن رَءاهُ استَغنیّْ؛14 انسان طغیان میکند [زمانی] که خود را غنی ببیند، غنی بیابد، بی‌نیاز احساس بکند؛ مایه‌ی طغیان این است. ای بسا کسانی که پول زیادی دارند، ثروت دارند، امکانات دارند، امّا خودشان را بی‌نیاز احساس نمیکنند، به این ثروت تکیه‌ای ندارند، خودشان را وابسته‌ی به خدا میدانند. این آدم طغیان نخواهد کرد؛ و سلیمان پیغمبر، مظهر کامل یک چنین چیزی است، [با اینکه] همه‌ی ثروت دنیا در اختیار او است. حکومتهای الهی در طول تاریخ و هر کدام از پیغمبران و اولیا که به حکومت رسیدند، همین‌جور بودند؛ ثروتها، امکانات جامعه در اختیار آنها بوده. مثل امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام)، ثروت شخصی هم داشت که دائماً تحصیل میکرد و صدقه میداد؛ ثروتهای جامعه، بیت‌المال هم در اختیار او بود، هر چه میخواست میتوانست مصرف بکند امّا خودش را از این غنا و ثروت جدا میکرد. آن چیزی که برای انسان خطرناک است، همین احساس استغناء است، احساس بی‌نیازی است، احساس قدرت است، احساس دانایی است، اتّکاء به دانایی خویشتن است.

«16»