امروز گرفتاریهای عمدهی ملّتها در دنیا، گرفتاری ناشی از مدیران و دستهای گردانندهی جامعه است؛ آنها فاسدند؛ آنها فاسدند که فساد در ملّتها، ریشهی همهی ارزشها و اصالتها را میکَنَد و از بین میبرد؛ آنها فاسدند که ملّتها ذلیل و برده و نوکرصفت بار میآیند؛ آنها فاسدند که قدرتهای شیطانی بر ملّتهایشان تسلّط پیدا میکنند؛ آنها فاسد و بیبندوبارند که در متن جوامعشان ایمان بکلّی رخت میبندد که امروز این بلای عمومی جوامع غربی است: بلای بیایمانی، بلای سردرگمی و عدم تکیهی روحی به یک نقطهی مطمئن که خیلی چیز خطرناکی است و بلای بزرگی است و همین نقطه جوامعی را که به آن دچار هستند و مبتلا هستند، به باد فنا خواهد داد؛ این ظواهر، تعیینکننده نیست؛ این مهم است که آحاد یک ملّت بر گِرد یک محور ایمانی جمع نشده باشند و بقیّهی انواع فسادهایی که در دنیا هست.