روز عید غدیر، ولایت اسلامی یعنی رشحهای2 و پرتوی از ولایت خدا در میان مردم تجسّم پیدا کرد و لذا بود که دین کامل شد؛ بدون تعیین و تبیین این مسئله، دین واقعاً ناقص میماند و لذا بود که نعمت اسلام بر مردم تمام شد. مسئلهی ولایت در اسلام اینجور مسئلهای است؛ ولایت یعنی حاکمیّت و سرپرستی در جامعهی اسلامی، چیزی است طبیعتاً جدا از ولایت و سرپرستی و حکومت در جوامع دیگر. در اسلام سرپرستی جامعه متعلّق به خدای متعال است. هیچ انسانی این حق را ندارد که ادارهی امور انسانهای دیگر را به عهده بگیرد؛ این حق مخصوص خدای متعال است که خالق انسانها و مُنشئ3 انسانها و عالِم به مصالح انسانها و مالک امور انسانها است، بلکه مالک امور همهی ذرّات عالم وجود است. خود این احساس در جامعهی اسلامی چیز کمنظیری است. هیچ قدرتی، هیچ شمشیر برّایی، هیچ ثروتی، حتّی هیچ قدرت علم و تدبیری به کسی این حق را نمیدهد که مالک سرنوشت انسانهای دیگر و تصمیمگیرندهی دربارهی سرنوشت آنها بشود؛ اینها ارزش هستند، امّا حقّ تولیت امور و زمامداری مردم را به کسی اعطا نمیکند؛ این حق مال خدا است. خدای متعال این ولایت و حاکمیّت را از مجاری خاصّی اِعمال نمیکند؛ یعنی آن وقتی هم که حاکم اسلامی و ولیّ امور مسلمین بر اساس تعیین شخص آنچنان که طبق عقیدهی ما در مورد امیرالمؤمنین و ائمّه (علیهم السّلام) تحقّق پیدا کرد و بر اساس معیارها و ضوابط [تعیین] و این اختیار به کسی داده میشود که او ادارهی امور مردم را بکند، باز این ولایت، ولایت خدا است؛ این حق، حقّ خدا است؛ این قدرت و سلطان الهی است که اِعمال میشود بر مردم. آن انسان هر که و هر چه [باشد] منهای ولایت الهی، منهای قدرت پروردگار، هیچ گونه حقّی نسبت به انسانها و مردم دیگر ندارد که خود این، یک نکتهی بسیار مهم و تعیینکنندهای در سرنوشت جامعهی اسلامی است.