یکی [دیگر] از مشکلات که نزدیک به این است، آسیبپذیری در مقابل لغزشها و انحرافات فکری است. این را در گذشته که مارکسیسم12 خیلی فعّال و پُرنشاط بود، هر کسی که با دانشگاه ارتباط داشت، واقعاً بروشنی مییافت. اصلاً در دانشگاه حتّی آن دانشجوی مسلمانی که سوهان تفکّرات مارکسیسم به مغزش نخورده باشد، خیلی بندرت میشد پیدا کرد. بعضی از این عناصر روشنفکرِ نامونشاندار از زنده و مرده که جزو مسلمانها هستند و شما امروز به افکار اینها اعتراض میکنید که اعتراضهای بجایی هم هست، آن انحراف و آن نقطهی اشکال فکری اینها همان چیزی است که خاصیّت دوران دانشجویی و دانشگاهی آنها بود؛ تفکّر مارکسیستی وارد میشد، میدیدید زید که میخواهد مارکسیسم را رد بکند، از معارف مارکسیسم استفاده میکند برای ردّ مارکسیسم! یعنی «یُؤتی مِن حیث یَفِرُّ مِنه».13 توجّه میکنید؟ این مکرّر در تفکّرات و بیانات کسانی که بدون اطّلاع و آگاهیهای کامل اسلامی در این دو دههی قبل از انقلاب در میدان مارکسیسم وارد میشدند، دیده میشود. اصلاً نفوذ کرده در آنها و تفکّرات مارکسیستی اشراب14 شده در همهی مغزشان و ذهنشان.