یک نکته مخصوص شعر آقای عزیزی میگویم؛ چون شعر ایشان را من خیلی میپسندم. شعری هم که امشب خواندند، انصافاً شعر زیبایی بود. دیوانی9 هم اخیراً ایشان چاپ کردند که مثنوی است، خیلی از آن را هم من خواندهام. چون به شعر ایشان علاقه دارم، این را تذکّر میدهم: مایههای عرفانی را باید پختهتر کنید؛ میدانید در وحدت وجود،10 شش هفت قول وجود دارد؛ این وحدت وجودی که شما بیان کردید، هر شش هفت قول در آن بود. یک چیزهایی هم در آن بود که جزو هیچ یک از این شش هفت قول نیست در وحدت وجود! اینها را شما یک کاری باید بکنید. مرحوم آقای «......» (رضوان اللّه علیه) از مدرّسین بزرگ قم بود؛ ملّای حسابیای بود و فضلای درجهی یک قم، شاگردهای ایشان بودند. یکی از شاگردهای برجستهی ایشان میگفت که ادبیّات عرب آقای «......» خیلی ضعیف است؛ با اینکه ملّای خیلی برجستهای بود، ادبیّات عربش فعل و فاعلش خیلی ضعیف بود، غالباً کلمات را غلط میخواند. یکی از شاگردهایش در مقام شوخی مبالغهآمیزی نسبت به ایشان گفته بود که اگر یک کلمهای چهار وجه مثلاً داشته باشد فرضاً کلمهی زید را: زِید هم میشود خواند، زُید هم میشود خواند، زَید هم میشود خواند؛ بالاخره چهار پنج [وجه باشد] آنچه آقای «......» خواهد گفت، وجه ششمی است! بالاخره وحدت وجود چیست و شما به کدام یک از این سلایق و طرق وحدت وجود معتقدید؟ خب، همان را انتخاب کنید و بریزید در این قالب شعر زیبایی که شما دارید. شما، هم شعرتان قشنگ است، هم قشنگ میخوانید شعر را؛ این هم یک حُسن دیگر است. خب، بالاخره این را باید یک کاری بکنید. [اگر] نکنید، این شعر خوب است، شعر آقای عزیزی است و در جلسه هم که بخوانید، بلاتردید بَهبَه خواهید شنفت امّا بدانید این شعر، آن شعری که دویست سال بعد در یک کاغذی بنویسند، بگویند: عزیزی چنین گوید، نخواهد بود.