یک مسئلهی دیگر، مسئلهی زبان است؛ من آن چیزی که گفتم «شعر انقلاب هنوز خودش را پیدا نکرده»، یک قدر راجع به این زبان هم هست. واقعاً این یک هنری است که انسان، هم درست حرف بزند، هم بعد از هفتصد سال، وقتی که غزلش را و گلستانش را و بوستانش را میخوانید بفهمید و هیچ مشکلی نداشته باشید. خیلی عجیب است! حافظ هم همینجور؛ چون زبان امروز همان زبان عراقی11 است؛ یعنی همان زبانی که حافظ و سعدی با آن حرف میزدند. زبان امروز، زبان فردوسی نیست؛ در خراسان چرا، فردوسی هم برای کسی که با زبان خراسانی آشنا باشد [قابل فهم است]. این را نه از باب مدح خراسانیها بخواهم بگویم؛ [بلکه] چون این زبان هنوز در آنجاها رایج است. خیلی از کلماتی که فردوسی در شاهنامه استعمال کرده، الان در مشهد ما جزو کلمات رایج است؛ یعنی در همین گویش معمولی وجود دارد و استعمال میشود. الان ما وقتی بعضی از این کلمات را استعمال میکنیم، مثلاً فرض کنید میپرسند این چیست؟ مقصود چیست؟ در حالی که اینها کلماتی است که در زبان فردوسی است و این هست. غرضم این است که این هنر است که آدم یکجوری حرف بزند [که در آینده هم مخاطب داشته باشد]؛ یقیناً در زمان خودش هم سعدی، سعدی بوده دیگر. میدانید دیگر سعدی همه جای دنیای اسلام را نه فقط فارسیزبان، چون زبان فارسی آن وقتها ظاهراً در همه جای دنیای اسلام بوده؛ در دمشق و در بغداد و در همه جا زیر پر گرفته بوده. امروز هم وقتی که شما کتابش را باز میکنید و میخوانید، اصلاً در فهمیدنش مشکلی ندارید؛ به شرطی که فارسی را بلد باشید حالا کسی فارسی بلد نیست، بحث دیگری است باید اینجوری حرف زد. امروز این کدام زبان است؟ البتّه ما زبان سعدی را توصیه نمیکنیم، زبان حافظ را توصیه نمیکنیم، زبان فصیح امروز را توصیه میکنیم؛ بایستی بالاخره آقایان فکر کنند.