نکتهی دوّم این است که این وحدت باید در خدمت و در جهت حاکمیّت اسلام باشد وَالّا پوچ خواهد بود، بیمعنی خواهد بود. اگر علمای اسلام قبول میکنند که قرآن فرموده است: وَ ماِّ اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله؛7 پیغمبر نیامد که یک نصیحتی بکند، یک حرفی بزند، مردم هم کار خودشان را بکنند، به او هم یک احترامی بگذارند؛ آمد تا مورد اطاعت قرار بگیرد، جامعه را هدایت کند، زندگی را هدایت کند، نظام را تشکیل بدهد، انسانها را به سمت اهداف زندگی درست پیش ببرد؛ اگر قبول دارند که قرآن کریم میفرماید: لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنّْتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتّْبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط،8 اقامهی قسط و عدل و رفع ظلم و زندگی صحیح برای بشر، هدف ادیان است، اگر اینها را قبول دارند که همه قبول دارند، پس باید حرکت به سمت حاکمیّت اسلام باشد و حاکمیّت اسلام در کشورها و جوامع اسلامی امری است ممکن.