البتّه این کارهایی که گفته شد و آنجوری که به ذهن شماها رسیده است، خیلی باارزش است؛ یعنی واقعاً نمیشود از حق گذشت. از جمله همین که آقای زارع10 گفتند که در گزارش شما هم بود این معنا که این کار دارد انجام میگیرد یعنی سهامدار کردن جانباز و خیلی هم خوب است که این کار انجام بگیرد. از این بهتر چیست؟ البتّه به شکل معقولی که سهام حیف و میل نشود، خراب نشود، ضایع نشود، کارخانه ضایع نشود؛ جوانب این را در نظر بگیرید که به نظرم میرسد همینجور که شما میگویید بهترین شکل است. اینها بسیار کارهای مفید و لازمی است منتها علاوه بر این، من یک وقتی آن اوایل به شما عرض کردم، ما الان یک جاهایی داریم در این کشور که واقعاً اگر چنانچه بیست میلیون تومان خرج بشود، یک دِه آباد میشود.11 خیلی خب، حالا صد دِه البتّه برای شما خیلی کم است؛ من با یک پول دیگری که نسبت به این پول هیچ چیزی نیست، صد دِه را در ذهن خودم در نظر گرفتم. شما باید ده هزار روستا را در این کشور بتدریج آباد کنید؛ یعنی این باید [بشود]؛ واقعاً دهاتی هست که هیچ چیز کم ندارد جز یک راه؛ کسی هم نیست که بسازد. بیسروصدا [هم کار کنید]؛ یک وقت شما اعلان بکنید که ما پانصد دِه را آباد کردیم، دویست دِه را آباد کردیم، نگویید میکنیم؛ بگویید کردیم؛ اسمهای آن را اعلام کنید و [بگویید] این خدمات را کردیم. اگر چنانچه این[طور] بشود، آن وقت خواهد شد بنیاد مستضعفان و جانبازان؛ همان اسمی که دارید، اسم بامسمّا خواهد بود؛ واقعاً اینجور است. این هم نکتهی دوّم.