ببینید، در مسئلهی روانشناسی و روانشناختی و [اینکه] بنشینند یک عدّه با هم حرف بزنند، ارزشی ندارد؛ من اینطور خلاصه به شما عرض میکنم؛ کار هنری لازم است. انسان است و هنر. هیچ چیزی در دنیا [بدون هنر، اثرگذار نیست]؛ اگر قرآن کریم هنری نبود، با همهی مضامین عالیاش پنجاه سالِ اوّلِ بعد از بعثت هم نمیماند. این را شما باور کنید؛ این چیزی است که من از روی اطّلاع دارم به شما عرض میکنم. هنر لازم است؛ هنر هم همین است؛ یعنی این یک قضیّهای است که شما بخواهید بروید چهار نفر روانشناس بنشانید، اینها تا دو سال هم بحث کنند، به اینکه من حالا یک کلمه به شما گفتم، نخواهند رسید؛ باید کار هنری بشود. در کارهای هنری موسیقی هم هست، خوب است، [امّا] اشکال دارد؛ یعنی موسیقی یک چیز راحتی نیست که ما بتوانیم یک آهنگ خوبِ موسیقی داشته باشیم؛ ماها هم در موسیقی اصلاً کارکرده نیستیم؛ یعنی جامعهی ما متأسّفانه موسیقی خوب بلد نیست. موسیقیِ ما یک چیز بستهی محدودِ مهجوری است؛ به این هم توجّه بکنید. موسیقی که نمیشود، نقّاشی و مانند اینها چیزهایی است که آن بُرد هنری زیاد را ندارد. اگر خود او را وادار کنید به نقّاشی، خوب است؛ امّا این خیلی بُرد ندارد. آنچه میخواهید [با آن] روی روحیهی او اثر بگذارید، یا نمایش و هنرهای نمایشی است که خب، چیز خیلی ماندگاری نیست؛ وانگهی ما در فیلم هم عقب هستیم یا رمان و قصّه. اگر ما در یکی از این بخشهای هنری یک خرده بهتر از آن یکی باشیم، باز قصّه است؛ علاج قضیّه قصّه است؛ منتها شما قصّهنویس آن را پیدا کنید، بروید با او حرف بزنید، وارد معامله بشوید. بگویید من میخواهم برای جانباز [قصّه بنویسی]؛ منتها داور بگذارید، ببینند که چه نوشته شده. شش ماه فرصت بدهید، بگویید آقا شما شش ماه، دو ماه، یک ماه، ده روز، هرچه میخواهی، بیا با این جانبازهای ما تماس بگیر، آشنا بشو، فضای محیط را ببین، بعد برو بنویس. اینکه من اوّل مثال زدم به شما، برای اینکه دیگر تفصیل نخواهید و شما بروید روی این قضیّه برنامهریزی کنید.