بیانات و مکتوبات 1369


عرض کردم، کسانی از متدیّنین، مقدّسین، عبّاد و زهّاد میرفتند پهلوی خلیفه می‌نشستند، خلیفه‌ی ظالمِ غاصبِ فاسقِ فاجرِ خبیثِ دروغ‌گوی ده‌رو و ده‌رنگ را چهار کلمه نصیحت میکردند؛ او هم حالا یا از روی تقلّب و ریا، یا حالا یک گوشه‌ی قلبش، یک چیزی تکان میخورد، یک اشکی میریخت! بعضی‌ها هم بودند که مست بودند، در حال مستی یک نفر را می‌آوردند، برایشان یک خرده حرف میزد، هیجانِ احساسات پیدا میکردند و گریه میکردند. این آدم ساده‌لوح نادان ولو عالِم به ظواهر دین، مرید این خلیفه میشد! در تاریخ اسلام چیزهای عجیبی انسان میبیند از این قبیل. همین عمروبن‌عبیدِ عابدِ زاهدِ معروف که خلیفه‌ی عبّاسی درباره‌ی او اظهار ارادت میکرد و میگفت: «کلّکم یمشی روید / کلّکم یطلب صید / غیر عمرو بن عبید»15 یعنی حساب عمروبن‌عبید، از دیگر مدّعیان تقوا و زهد جدا است همین عمروبن‌عبید و امثال او را شما نگاه کنید، می‌بینید اینها از جمله‌ی دردسرهای بزرگ جریان حق در زمان خودشان بودند. او و محمّدبن‌شهاب زُهری و امثال اینها میرفتند و جبهه‌ی باطل را با حضور خودشان تقویت میکردند و جناح حق را، یعنی جناح اهل‌بیت پیغمبر را تنها میگذاشتند، مظلوم میگذاشتند، دست دشمن را روی اینها دراز میکردند؛ بر اثر همین ندانستن.

«24»