مکرّر عرض کردهایم که سرّ مسئله در این است که انسان بتواند خودش را به عبودیّت الهی متّصف کند: عبد و تسلیم ارادهی خدا و حکم خدا و شریعت الهی؛ تسلیم بودن؛ لُبّ تمام دستورات و احکام و فرامین الهی و شرایع انبیا همین یک کلمه است و شاید پیغمبران خدا قبل از آنکه مقام نبوّت برای آنها انتخاب بشود و خدای متعال آنها را به نبوّت سرافراز کند، به عبودیّت سرافراز کرده؛ همچنان که حتماً همینجور است. در یک روایتی است که: اِنَّ اللّهَ اتَّخَذَ مُحَمَّدًا صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ و آله عَبدًا قَبلَ اَن یَتَّخِذَهُ رَسولا؛4 اوّل خدای متعال او را خلعت5 عبودیّت پوشانید و بعد به مرحله و رتبهی نبوّت فائز6 کرد؛ کأنّه این مقدّمهی لازم و شرط اصلی در هر تعالیای و در هر اندازه تکاملی است؛ عبودیّت شرط اصلی است. البتّه عبودیّت هم مراحل دارد؛ آن مرحلهی پایین عبودیّت، آن چنان که امثال ماها بتوانیم در آن طمع بورزیم، همین است: خودمان را آمادهی اطاعت کنیم و از او بدانیم همه چیز را؛ نعمتهای الهی را حقیقتاً نعمتها و موهبتهای الهی بدانیم؛ فراوردهی قدرت و علم و توانایی خودمان ندانیم؛ بدانیم که ما هم وسیلهایم؛ ذهن ما، دست ما، عمل ما، سرپنجهی ما، تلاش ما، وسیلهای است برای تحقّق ارادهی الهی. و حقیقتاً بندگان شایستهی خدا مثل امام بزرگوار ما (رضوان اللّه تعالی علیه) قدر ماه رمضان و قدر آن ساعات و ایّام را میدانستند و از آن، کمال استفاده را میبردند. ما ائمّهی معصومین (علیهم السّلام) را که زیارت نکردیم امّا یک رشحهای7 از رشحات همان عبادتها و توجّهها را انسان میتوانست در وجود مقدّس آن بزرگوار و امام عظیمالشّأن راحلمان مشاهده کند.