بیانات و مکتوبات 1369


من از روزهای هجدهم و نوزدهم و بیستم و بیست‌ویکم بهمن سال ۵۷ خاطرات عجیبی دارم که حالا وقت نقل آن نیست؛ اجمالاً آن روز ما فهمیدیم که سیاستهای جهانی برای انقلاب اسلامی چه خواب خطرناکی دیده‌اند، و این خواب شوم را میخواستند به وسیله‌ی کارگرها تعبیر کنند؛ و کارگران مسلمان ما، آن‌چنان با پشت دست در دهان اینها زدند که رفتند که دیگر برگردند. این را من به چشم خودم و از نزدیک مشاهده کردم؛ روایت نیست. گروه‌های چپ و گروهکهای وابسته آن روزی که هنوز این پرچمِ رنگ‌ورورفته‌ی پوسیده، کاملاً مثل امروز سقوط نکرده بود و نیفتاده بود پرچم تفکّرات الحادی مارکسیستی، که بحمداللّه دنیا از شرّ افسون این تفکّرات شیطانی خلاص شد تلاش زیادی میکردند تا از کارگرها استفاده کنند؛3 اینها از یک طرف، از یک طرف هم عناصر بازمانده‌ی ته‌مانده‌ی بساط طاغوت به شکلی بسیار موذیانه [تلاش میکردند].

«11»