در نیکاراگوئه یک دولتی سر کار آمده بود.6 با اینکه نیکاراگوئه کشور بسیار فقیری است، یک کشور کوچک با یک جمعیّت کم و با منابع مالی خیلی ضعیف، آن قدر آمریکا پول داد به ضدّ انقلابیّون آنها و فشار آوردند از اطراف و اکناف که مجبورشان کردند [کنار بروند]. آن بیچارهها پایههای مردمیشان هم آن قدر محکم نبود، پایههای ایمانیشان هم آن قدر محکم نبود، قدرت فشار هم نداشتند، از اوّل هم خودشان را متّکی به یک جای دیگری بار آورده بودند، نتوانستند و کنار رفتند. اگر آمریکا از دولتهای انقلابی واهمه ندارد، مقاومت آنها برای او یک مقاومت غیر قابل نفوذ نیست، چرا میخواهد آنها را واژگون کند؟ اگر احتیاج ندارد، خیلی خب، فلان جا یک حکومت انقلابی سرِ کار میآید، آمریکا بگوید خیلی خب، ما با تو قطع رابطه میکنیم، به تو کمک هم نمیکنیم؛ چرا توطئه میکنند برای اینکه او را از بین ببرند؟ برای خاطر اینکه میدانند که اگر او سرِ کار باشد، اینها دیگر نمیتوانند منافعشان را تأمین کنند؛ نمیتوانند آنجا زور بگویند. پس یک دولت انقلابی هم حتّی میتواند به اندازهی شعاع خودش آمریکا را عقب بزند یا متوقّف کند. اینها غیر قابل شکست نیستند آنجور که وانمود میکنند.