میگویند بیایید با گروگانها معامله کنید؛13 این هم سادهلوحی است. ما البتّه از اوّل اعلان کردیم که ما مایلیم به قدری که قدرت داریم کمک کنیم که گروگانها آزاد بشوند. ما که مالک گروگانگیرها نیستیم؛ آنها مردمان مستضعف مظلومی هستند که روی انگیزههای گوناگونی گروگانها را در اختیار دارند. ما تا آنجایی که از لحاظ اصول ما اشکالی نداشته باشد و حرف ما بُرندگی داشته باشد، حرفی نداریم کمک کنیم؛ امّا نه برای آمریکا، نه برای خاطر آمریکا؛ برای خاطر تکلیف، برای خاطر انسانیّت، برای خاطر این اصول؛ این اصول ما است. آمریکا کیست؟ مگر ما برای خاطر آمریکا است که این کار را میکنیم؟ حالا فرض کنیم که یک نفری آمد برای خاطر آمریکا این کار را کرد، آمریکا چه پاسخ خواهد داد؟ در تلکسها و در خبرهای همین دیروز و پریروز خواندیم که از آن طرف، بوش14 از سوریه به خاطر کمکش به آزادی گروگانها تشکّر کرده، از آن طرف دولت آمریکا به سوریه اخطار کرده یا به تعبیر آنها هشدار داده که شما خیال نکنید که صِرف آزادی این گروگانها برای عادی شدن روابط شما با آمریکا کافی است؛ باید در سیاستهایتان تجدید نظر کنید! آن وقت اسم برده که در سیاستهای مربوط به جنگ اعراب و اسرائیل [تجدید نظر کنید]؛ یعنی وارد پیمان کمپدیوید بشوید. خاک بر سر آن ملّت و دولتی که زیر بار اینجور تحمیلهای آمریکا برود! این جوری است توقّعات آمریکا نسبت به کسانی که در آنها اندکی احساس ضعف میکند. [میگویند] باید در سیاستهایتان تجدید نظر بکنید، در سیاستهای جنگ اعراب و اسرائیل تجدید نظر بکنید! چه سادهلوحیای است که کسانی بگویند برویم پشت میز مذاکره با یک دستگاه متکبّر و بیاعتقاد به اصول انسانی و حقوق بینالملل بنشینیم! آمریکاییها اعتقاد ندارند به اصول بینالملل و به حقوق بینالملل.