و امّا مطلب مورد نظرم که فکر کردم اینجا عرض کنم، این است که ما در یک زمان بسیار حسّاسی قرار گرفتهایم. زمانها یکسان نیستند؛ زمان ما زمان عجیبی است. یک جریانی به نام جریان «تمدّن صنعتی» که این کلمه، حاوی معانی بسیار زیادی از فرهنگ و معرفت و علم و اوج و حضیض و همه چیز است با این نام و با سِمات3 و خصوصیّاتی، حدّاقل از دو قرن پیش یعنی به طور واضح از دو قرن پیش؛ قرن نوزدهم و قرن بیستم؛ اگرچه مقدّمات آن از خیلی جلوتر در دنیا شروع شد. این جریان چند خصوصیّت داشت: یکی گرایش به صنعت و علم، یکی گرایش به روشهای جدید در زندگی، و یکی که از مهمترین آنها است، گرایش به فلسفههایی با قاعده و مبنای مادّی. یعنی در طول این دو قرن بیشترین پرچمهای فکر و فلسفه که برافراشته شده، در جهت مقابل تفکّر معنوی و دینی بوده؛ یکی از آنها فلسفهی مارکسیسم است که سر و صدای بیشتری پیدا کرد، [امّا] بقیّهی مکتبهای فلسفی اجتماعی رایج و سربرداشتهی در قرن نوزدهم و بیستم هم، جهت و گرایشِ یا خالص و یا غالب مادّی و غیر مذهبی و ضدّ مذهبی دارند. درست توجّه بفرمایید تا اهمّیّت لحظه را ما درک کنیم. مثل یک جریانی که از کم شروع میشود و لحظهبهلحظه اوج میگیرد و فراگیری پیدا میکند، این گرایش غیر معنوی و ضدّ معنوی در زندگی مردم، در افکار مردم، در ارتباطات درون اجتماعی مردم و در خانوادهی مردم وارد شد.