بیانات و مکتوبات 1369


بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحیم اوّلاً به همه‌ی برادران و خواهران عزیز، خانواده‌های معظّم و عالی‌قدر شهیدانمان که از نقاط مختلف کشور تشریف آورده‌اید، دانشجویان عزیز و امیدهای آینده‌ی کشور و ذخیره‌ی حیاتی انقلاب و بقیّه‌ی برادران و خواهرانی که در این جمع تشریف دارید، سلام و اخلاص خودم را عرض میکنم. روزهای مهمّی است از چند جهت؛ یکی از علامتهای بیداری یک ملّت این است که لحظه‌ها را بشناسد، بفهمد حالا چه زمانی است و اهمّیّت این لحظه چقدر است. ما در دوران طاغوت، لحظه‌هایی را پی‌درپی میگذراندیم بدون اینکه بفهمیم که چه شد، چه اتّفاق افتاد، چه بر سر ما آمد، چه وظیفه‌ای به ما متوجّه شد؛ شاید خیلی زمان گذشت و ما این‌جور بودیم. یکی از برکات این نهضت و از خصوصیّات آن رهبر استثنائی بی‌نظیر همین بود که لحظه‌ها را به حساب آورد، سرانگشت ذهن ما را حسّاس کرد. سرانگشت‌های حسّاس، کوچک‌ترین ذرّه‌ای را که با آنها تماس پیدا کند، حس میکنند؛ برخلاف سرانگشتی که بی‌حس شده باشد، کرخ شده باشد که هیچ چیز را حس نمیکند. ما آن‌جوری بودیم و امام، ما را حسّاس کرد، این ملّت را حسّاس کرد تا بفهمیم چه دارد در زمان و در زمانه میگذرد.

«1»