غالب انقلابهایی که در دنیا اتّفاق افتاده، یا چیزی شبیه این است حتّی با نقش کمتری برای مردم یا یک کودتا است. بنده رفتم کشورهای جنوب آفریقا6 آن کشورهای انقلابی جنوب آفریقا، چهار پنج کشورند با رهبران انقلابی اینها ما دیدار کردیم، خانههایشان را دیدم، قصرهایشان را دیدم، زندگیشان را دیدم، ذهنشان را دیدم، ساعتها با هم حرف زدیم، درست تجربهشان کردم؛ دیدیم بله، همانجوری که ما انتظار داریم که بیش از آن اصلاً نمیشود انتظار داشت یک گروه با تفکّر چپ، یک کودتای نظامی کردهاند، یک حرکت نظامی چریکی یا منظّم انجام دادهاند، بعد هم قدرت را گرفتهاند، آمدهاند نشستهاند جای قدرتمندان قبل از خودشان! آن قصری که حاکم پرتغالی در کشور موزامبیک در آن استقرار داشت و حکومت میکرد، همان قصری بود که سامورا ماشل، رهبر انقلابی موزامبیک که بعد هم کشته شد در همان جا زندگی میکرد و از بنده هم در همان قصر پذیرایی کرد. من دیدم وضع این قصر فرق نکرده؛ یک فرشی آنجا بود، من مشغول نگاه کردن به این فرش شدم؛ گفت بله، این از آن فرشهایی است که از زمان پرتغالیها مانده؛ دیدیم فرش هم همان فرش است. نه فقط در همان قصر و در همان زندگی و در همان تشریفات زندگی میکردند، [بلکه] به همان روش هم زندگی میکردند! نه انگار که اینها یک گروه انقلابیاند، یک گروه مردمیاند، که واقعاً مردمی هم نیستند و اصلاً از مردم در آنجا خبری نبود.