بیانات و مکتوبات 1369


مظهر مردمی بودن ما این است که مردم، امروز بین خودشان و مسئولین کشور فاصله‌ی حقیقی احساس نمیکنند؛ خیلی نعمت بزرگی است. امروز اگر هر یک از آحاد این کشور با رئیس‌جمهور این کشور ملاقاتی داشته باشد، احساس نمیکند که با او فرق دارد؛ آن حالت اشرافیگری، آن حالت اوج کاذبِ طبقاتی که در همه‌ی حکومتها شاید بتوانم بگویم حالا تا آنجایی که ما میدانیم همه وجود دارد، در جمهوری اسلامی نیست. وزرا جزو همین مردم معمولی کوچه و بازارند؛ از یک خانواده‌ی اشرافی جدا نشدند بیایند به مسند وزارت؛ به خاطر یک مسئولیّتی، یک تخصّصی، یک آگاهی‌ای او را آورده‌اند از دانشگاه، از فلان شغل، گذاشته‌اند در رأس وزارت؛ وقتی هم که از کار منفصل میشود، باز میرود سراغ همان شغل قبلی‌اش. دو سه سال قبل از این، یکی از وزرای زمان ما که از وزارت کنار رفت، همان هفته‌ی بعدش با دوچرخه یا موتور گازی عیالش را هم نشاند روی دوچرخه یا موتورگازی و با خودش آمدند نماز جمعه؛ یعنی شأن اجتماعی او این است که حتّی یک پیکان ندارد که زنش را بنشاند در پیکان و بیاورد نماز جمعه؛ با دوچرخه یا با موتورگازی آورد. این خیلی چیز مهمّی است. در دستگاه‌های دیگر دنیا یک وزیر، یا وزیر است، یا مطرود و معدوم؛ یک وزیر از یک دستگاه و از یک خاندان اشرافی جدا میشود، می‌آید میشود وزیر؛ در گذشته‌ی ایران هم همین‌جور بود دیگر. وزرای دوران پهلوی و رجال دوران پهلوی غالباً بازماندگان رجال دوران قاجار بودند؛ حالا رژیم عوض شده بود امّا اینها فرزندان همانها بودند. شما نگاه کنید ببینید اینها چه کسانی بودند؟ بازماندگان همان خاندانهای دوره‌ی قاجار، باز در دوران پهلوی امور در دستشان بود!

«13»