بیانات سال 1369


یک مشترکاتی البتّه دارد، یک وجوه تشابهی اینها با هم دارند امّا حقیقتشان یک چیز نیست. اگر من بخواهم وارد بشوم و فرقهای آن را بگویم، میترسم از اصل مطلب دور بمانم؛ حالا اجمالاً بگوییم. در کشور شوروی، در آن انقلابی که اتّفاق افتاد، محور و عامل قضیّه عبارت بود از یک حزب؛ یک حزبی با یک تشکیلاتی در رأسش و در رهبری‌اش، و یک ایدئولوژی‌ای، یک تفکّری. سالها کار کردند، بعد هم آمدند وارد میدان شدند و آنها در حقیقت اثر گذاشتند بر روی یک حرکت مردمی، و بعد هم از آن حرکت مردمی بُل گرفتند؛2 آن استفاده‌ی واقعی را آنها بردند اینکه نقش حزب بعد هم آمدند در رأس کار و حکومت کردند؛ در مقابل مردم هم هیچ تعهّدی نداشتند، به مردم هم از اوّل اصلاً اجازه‌ی نَفَس کشیدن ندادند؛ در ایدئولوژی‌شان هم این هست: دیکتاتوری پرولتاریا؛ یعنی آن قوّه‌ی به قول آنها و به ادّعای آنها کارگری، که می‌آید در رأس کار قرار میگیرد و اصلاً دیکتاتوری میکند؛ به کسی اجازه‌ی نَفَس کشیدن نمیدهد؛ آن که فعّال مایشاء3 است، همان هیئت حاکمه است، که البتّه عبارت است از یک حزب؛ یک حزبی که در رأس قدرت قرار دارد.

«4»