مردم در انقلاب روسیه، در کنار حزب چه کاره بودند؟ قضیّهی مردم این بود که یک حکومتی در رأس کار قرار داشت همان حکومت معروف تزارها که فساد و ظلم و مانند این چیزها زیاد میکرد، ولی خب داشتند زندگی میکردند؛ یعنی هیچ نشانهای از اینکه بنا است این اوضاع تغییر کند، وجود نداشت. یک حادثهای پیشامد کرد، و آن حادثه عبارت بود از کمبود نان؛ حالا یا تشکیلات دولتی خیانت کردند، یا بیعرضگی نشان دادند؛ البتّه در بحبوحهی جنگ بینالملل اوّل هم بود. حکومت داشت در جبهههای جنگ با آلمان و اتریش و آن گروه جنگ بینالملل اوّل میجنگید که ناگهان این طرف کمبود نان پیدا شد. در شهر مسکو نان کم آمد؛ مردم از گرسنگی از خانهها بیرون آمدند. این واقعیّت و متن تاریخ است؛ اینها ادّعا نیست؛ گرسنه بودند، بیرون آمدند. آن حزب4 هم از بلبشوی اوضاع جنگ و مانند اینها استفاده کرده بود و کسانی را داخل فرستاده بود؛ تا دیدند که قضیّه اینجوری است، به مسئله رنگ سیاسی دادند، یک جنجالی درست کردند. بعد هم با طرح شعارها و هدایت حزبی، مردمی را که برای نان نان به معنای واقعی [بیرون آمده بودند، علیه حکومت تحریک کردند]. یعنی اگر قرص نان همان جا پیدا میشد و میدادند مردم میخوردند، شورش تمام بود. حادثهی روسیه این است. چقدر خطا میکنند کسانی که وقتی میخواهند انقلاب اسلامی ایران را تحلیل کنند، میروند از سوابق و اندوختههای ذهنی خودشان از انقلابهای دیگر استفاده میکنند تا این انقلاب را تحلیل کنند! در حالی که این انقلاب با آن ابزارها اصلاً قابل تحلیل نیست. [آنجا] قضیّهی نان بود؛ بعد هم آن گروه آمدند مردم را تحریک کردند؛ خب، پیدا است یک گروهِ متشکّلِ سیاسی ایدئولوژیدارِ زرنگِ سابقهدار و کهنهکار در مبارزه، وقتی بخواهند یک عدّه مردم را آنتریک5 کنند، راه بیندازند، شعار به آنها بدهند، سیاسیشان کنند، راحت میتوانند؛ زمینهی مردم آماده بود، اینها هم در تنور گرم نانها را چسباندند؛ بعد هم خودشان کندند و استفادهاش را بردند؛ این شد انقلاب.