امام فقید عظیمالشّأن (رضوان اللّه تعالی علیه) که حقّاً از همه جهت اسوه بودند یعنی این کلمهی «همه جهت» را من با توجّه عرض میکنم واقعاً از هر بُعدی انسان نگاه میکند، میبیند جا دارد که انسانها و طلّاب علم و رُوّاد8 طریق هدایت مردم، به ایشان اقتدا کنند. ایشان در قم، روی زمین مینشستند و درس میگفتند و بعد از چندی به اصرار طلبهها که جمعیّت زیاد بود و طلّاب میخواستند چهرهی ایشان را زیارت کنند و صدایشان را درست بشنوند، برای درس روی منبر نشستند گمان میکنم ایشان بعد از رحلت مرحوم آیتاللّهالعظمی بروجردی (رضوان اللّه علیه) این را قبول کردند؛ اینجور که در ذهنم هست، تا آن بزرگوار حیات داشتند، ایشان بر منبر ننشستند روز اوّلی که ایشان بر منبر نشستند، بنده در آن روز در درس ایشان بودم؛ ایشان آن روز را تماماً به نصیحت گذراندند؛ اوّلین مطلبی که ایشان بعد از بسماللّه فرمودند [این بود که] مرحوم آقای نائینی (رحمة اللّه علیه) روز اوّلی که برای درس نشست روی منبر، گریه کرد و گفت این همان منبری است که شیخ انصاری روی آن نشسته، حالا من باید بنشینم روی این منبر. از همین جا شروع کردند ایشان به نصحیت کردن طلّاب که بفهمید چه کاری دارید میکنید و چقدر این مسئولیّت سنگین است؛ که جزئیّات فرمایشات آن روز، الان در ذهنم نیست. این احساس مسئولیّت این قدر مهم است که در حدّ یک مدرّس بزرگ، یک فقیه عالیمقامِ مهیّای مرجعیّت از آنجا بگیرید تا معمّمین و روحانیّونی که در طبقات پایینتر هستند، تا برسد به یک مرثیهخوان و یک روضهخوان معمولی هم در آن کاری که بر عهده گرفته، باید احساس مسئولیّت بکند. اگرچه رتبهی وجودی شغل در مورد یک چنین کسی بمراتب ضعیفتر است از رتبهی وجودی شغل در مورد یک مدرّس عالیمقام، لکن این هم باید احساس مسئولیّت بکند.