1. در ابتداى دیدار ــ که در مشهد مقدّس برگزار شد ــ حجّتالاسلام والمسلمین عبّاس واعظطبسی (نمایندهی ولیّفقیه در استان خراسان و رئیس حوزهی علمیّهی مشهد) گزارشی ارائه کرد. 2. ریشهدار 3. نزدیک شدن 4. موقعیّت، اعتبار 5. نهجالبلاغه، حکمت ۷۳؛ «هر کس خود را پیشواى مردم خواهد، باید به تعلیم خود بپردازد، پیش از آنکه به تعلیم دیگران همّت گمارد.» 6. نهجالبلاغه، نامهى ۴۵؛ «ولى مرا به پرهیزکارى و مجاهدت در راه خدا و عفّت و درستکارى یارى دهید.» 7. کج 8. طلایهداران، جلوداران 9. بیانات در دیدار و عمامهگذاری جمعی از طلّاب به مناسبت مبعث پیامبر اکرم (صلّی اللّه علیه و آله) (15/12/1367) 10. اهمّیّت 11. عقدی که یک طرف زمینی را برای مدّت معیّنی به دیگری میدهد تا در آن کشت نماید و محصول را بین خود به نسبت توافقشده تقسیم نماید. 12. قراردادی بین صاحب درخت و مانند آن، و شخصی که متعهّد انجام دادن امور مربوط به آن میشود در مقابل سهمی از ثمرهی درخت. 13. عقد یا قراردادی که بر اساس آن، بدهکار، مالی را برای وثیقه و تضمین به بستانکار میدهد. 14. گستره، ظرفیّت 15. «حِیَل ربا» اصطلاح فقهى و دینى است. حِیَل ـ جمع حیله ـ به راهکارهایى اطلاق میشده است که گاهى به عنوان گریز از ربا و به قصد پرهیز از آلوده شدن به معاملات ربوى توصیه میشده است. «حیله» در زبان عربى لزوماً واجد بار منفى نبوده و به معناى «چاره»، «راهکار»، «طریق نجات» و «چارهجویى» هم به کار میرفته است. نخستین بار نیز اصطلاحى مانند «حِیَل الشّرعیّه» به همین معنا ناظر بوده است. متأسّفانه گاه برخى از راهکارها و چارهجویىها، با اصول و مبانى دینى سازگار نبوده و موجب نقض غرض میشده و ابزارى براى سوء استفادهى رباخواران بوده است. به عنوان مثال، اگر کسى به دیگرى وام بدهد و پس از مدتى وامگیرنده تمامى مبلغ را عیناً به وامدهنده تأدیه کند و سپس همان موقع یا در موقعیّت دیگر، وامگیرنده از وامدهنده جعبهى کبریت یا شاخهى نبات یا کالایى مشابه را به قیمتى که بهاى واقعى آن نیست، بلکه در حقیقت معادل بهرهى ربوى وام قبلى است، بخرد، چنین راهکارى را نمیتوان چارهجویى شرعى به معناى مثبتش تلقّى کرد. به دلیل رواج نسبى این قبیل معاملات در گذشته و در مقاطع زمانى خاص، اصطلاح «حِیَل ربا» و حتّى «حِیَل الشّرعیّه» در ذهن کسانى که با مفاهیم فقهى آشنایى کافى نداشتهاند، بیشتر حامل بار منفى بوده است. البتّه بسیارى از فقها نیز حِیَل ربا را به صورتى که در مثال مذکور آمده است، مردود دانستهاند. 16. هیئتی که پس از انقلاب و برای حلّ مشکلات روستاها در زمینهی ساماندهی امر کشاورزی و زمین تشکیل گردید. 17. اکثر، عمده 18. وقعة صفّین، ص ۱۱۵؛ «ما در این جنگ شک داریم.» 19. آماده و مهیّا 20. باارزش، راست، صحیح