آنچه امروز ما در مسلمانان مناطق مختلف عالم، بخصوص در آنجاهایی که از رشد و فرهنگ بیشتری برخوردارند مثل شمال آفریقا، مثل کشورهای اروپایی و بعضی از کشورهای آسیایی مشاهده میکنیم، در طول تاریخ گذشتهی نهضتهای اسلامی، یا بینظیر است و یا کمنظیر؛ در گذشته حرکتهای اسلامی بوده است امّا با وضعیّت دگرگونهای. حرکت خونین مردم الجزایر در زیر چکمهی ظلم و استعمار فرانسویها بود که رشد کرد و آن انقلاب عظیم را به راه انداخت.4 آن حرکت حاکی از آگاهی و رشد و بینش روشن سیاسی و هویّت اسلامی نبود، آنچنان که حرکت امروز همان مردم در شرایط امروزی کشورشان میتواند باشد؛ و همینطور دیگر ملّتهای مسلمان و دیگر اقلّیّتهای مسلمان در کشورهای غیر اسلامی؛ این یک واقعیّتی است. و کار به جایی رسیده که امروز سردمداران نظام غربی، بیملاحظه تصریح میکنند که تقابل آیندهی عالَم بین جناح استکبار، [یعنی] جناح سلطه و اسلام است. اوایلی که این قضایای اروپای شرقی پیش آمد،5 در طول یک سال گذشته که بُروز همهی این حوادث در یک سال گذشته است و این از عجایب است ما این را به حدس درمییافتیم و میگفتیم که یک چنین وضعی پیش خواهد آمد؛ امروز تصریحِ بعضی از سردمداران همین دستگاه سلطهی استکباری غرب به این معنا است و تصریح میکنند و این را اظهار کردند و اظهار میکنند. پس نتیجه میگیریم که اگر اقتدار سلطهی ظاهری در یک جا دارد متمرکز میشود یا به یک جانب و به یک صف برمیگردد، اقتدار معنوی اسلام هم دارد خودش را نشان میدهد و آشکار میکند و امروز یک قدرت جدیدی، یک قدرت عظیمی دارد در دنیا سر میکشد و آن قدرت اسلام است. این چیزی که عرض کردم، نه یک حدس است، و نه به عنوان یک امر خطابیگونه است، این بیان یک واقعیّتی است که برای ما حتمی و محسوس است.