و امّا مسئلهای که مترتّب بر این مسئله است، وضع ما در دنیای کنونی است. امروز دنیای مادّی و نقشهی سیاسی عالم به شکلی شده که در طول دَهها سال گذشته این وضعیّت هرگز سابقه نداشته؛ تمام این خطکشیها و مرزبندیهایی که در طول دَهها سال، بخصوص بعد از جنگ بینالملل دوّم، بتدریج بر اساس ضرورتها و تلاشها و اوضاع عالم پدید آمده بود [یعنی] جنگ بین قدرتهای بزرگ، تشکیل بلوکهای قدرت، تقسیم دنیا به مناطق سهگانه و امثال اینها، همهی این حسابها و معادلات و معاملات به هم ریخته. [حالا] چه پیش خواهد آمد؟ نقشهی سیاسی دنیا چه خواهد شد؟ چه کسی در این بین گوی موفّقیّت را از میدان سیاست و اقتصاد خواهد ربود؟ به قطع و یقین در این باره حرفی نمیشود زد امّا چیزهایی در این بین روشن و معلوم است که بر اساس این معلومات، همهی کسانی که به فکر سعادت خود و محیط قدرت و شعاع نفوذ خود هستند، باید برنامهریزی کنند و فکر کنند. یکی از چیزهایی که در این بین معلوم شده این است که کشورهای جهان سوّم، ملّتهای فقیر، دولتهای ضعیف، اگر تا کنون میتوانستند بین ابرقدرتها مانور کنند و اگر به یکی اتّصال و وابستگی دارند، لااقل در مقابل آن دیگری، عَلَم استقلال بلند کنند و ملّتها این احساس را داشته باشند که سخن از آزادی میزنند و ابراز قدرت میکنند و اقتدارات ملّی را نشان میدهند که در طول این سی چهل سال اخیر چنین وضعی تقریباً وجود داشت بعد از این دیگر این وضعیّت نیست. هر ملّتی تسلیم سلطهی قدرتهای بزرگ عالم شد، ازدسترفته است؛ هر ملّتی حاضر شد از شرف ملّی، اقتدار ملّی، ارادهی ملّی چشم بپوشد، در ورطهی ضعف بیپایان و وادیای که آخر آن معلوم نیست لغزید؛ هر دولتی که حاضر شد در مقابل خواست دستگاه یکپارچهی سلطهی جهانی تسلیم بشود، بیش از گذشته محکوم به ضعف و ذلّت و تحت سلطه قرار گرفتن و هضم شدن شخصیّت شد. این یکی از چیزهایی است که وضع فعلی جهان آن را نشان میدهد. دستگاه سلطه به سمت یکپارچه شدن هر چه بیشتر دارد پیش میرود. دو قطب قدرتی که در مقابل هم قرار داشتند، به یک مرکز قدرت تبدیل شدهاند یا دارند تبدیل میشوند البتّه همانطوری که عرض کردیم نمیشود پیشبینی قطعی کرد امّا ظواهر امر آنطوری که امروز ما داریم نگاه میکنیم این است حتّی [در میان آن] دولتهایی که دم از آزادی و شعارهای آزادیخواهانه میزدند، آنهایی که ضعیف هستند، آنهایی که متّکی به ملّتهای خودشان نیستند، بتدریج مجبور میشوند که تسلیم بشوند و بسیاری از تحمیلات را قبول کنند؛ این یکی از واقعیّتهایی است که هست. فعلاً اینجور است، حالا تا در آینده چطور به صورت قطعی بشود، احتمالاتی البتّه هست؛ متأسّفانه الان وضع این است. سلطهی غرب و بالخصوص آمریکا در میان کشورهای آسیایی، آفریقایی، آمریکای لاتین، حتّی اروپای شرقی رو به افزایش است و آمریکا بر حسب موازین ظاهریِ قدرت و محاسبات معمولی قدرت، امروز حقیقتاً یک ابرقدرت است. این یک طرف قضیّه.