و امّا سخن آخر این است که این کار را یک مجاهدت فیسبیلاللّه بدانید؛ اینجا را یک سنگر اساسی بدانید. من از اوضاع کشور در طول این دهساله هیچ وقت بیخبر نبودم. من به شما عرض میکنم، اتّفاق افتاد مواردی که سهم شما یعنی رادیو و تلویزیون حتّی در یک پیروزی نظامی بیش از سهم عملیّات جنگیای بود که در خود منطقه انجام میگرفت! توجّه کردید؟ یعنی طرّاحی عملیّات جنگی را کسی میکرد، تاکتیک را کسی تأیید میکرد، فرماندهی و اداره را کسی میکرد، امّا پیروزی را عامل دیگری داشت به دست میآورد؛ آن عامل را شما داده بودید؛ صداوسیما مؤثّر بود. در دوران جنگ این را داشتیم و من به جنگ نظامی مثال زدم تا میدانهای سیاسی و تبلیغاتی که خیلی واضحتر، قابل فهم است این معنا، به خودی خود روشن و واضح میشود. شما واقعاً سرباز مجاهد فیسبیلاللّه هستید؛ کارتان مهم است؛ کارتان تعیینکننده است و همانطوری که ایشان17 گفتند و واقعاً هم همینجور است، خیلی بینامونشان [کار میکنید]؛ یک روز، روز رادیو یا روز رادیو و تلویزیون، واقعاً لازم است که معرّفی بشود؛ اگرچه حالا خودتان گوشه و کنار [کارهایی میکنید]. گفت: پریرو تاب مستوری ندارد چو در بندی سر از روزن برآرد18