واقعاً دوازده سال است ما در نهایت حسّاسیّت داریم حرکت میکنیم. کمتر ملّتی را من میشناسم حتّی ملّتهای انقلابی، بعد از دوران انقلاب که وضعشان مثل ما حسّاس باشد. این انقلابهایی که زمان ما اتّفاق افتاده که ما از اینها خبر داریم، آنهایی هم که قبل اتّفاق افتاده که خواندهایم؛ خب، شما نگاه کنید؛ مثلاً دوران ده سال اوّلِ بعد از انقلاب این کشور همسایهی ما شوروی را، یا ده سال اوّلِ انقلابهایی که در آفریقا و آمریکای لاتین در این چند ده ساله این همه اتّفاق افتاده، مقایسه کنید با ده سال اوّل انقلاب ما؛ اوضاع هیچ کدام به حسّاسیّت و خطورت و اهمّیّت وضع ما نیست و نبوده؛ هر کدام به یک دلیلی: اوضاع جهانی، سرگرمی قدرتها، مسائل گوناگون داخلی و خارجی. خب، در یک چنین وضع حسّاسی ما چطور میتوانیم رها کنیم و اجازه بدهیم کسانی همینطور بیمسئولیّت یک نقطهای را بگیرند که به نظر آنها نقطهی ضعف است و حمله کنند به دولت و به مسئولین؟ غرض، این را بنده خیانت میدانم که هر گونه تضعیفی نسبت به مسئولین نظام، بخصوص دولت، در این شرایط انجام بگیرد. حالا گرایشهای اصولی نظام را عرض میکردم که این پرانتز یک قدری طولانی شد. پس اینها را باید رعایت کرد.