فیلم خنثای بیاثرِ بیمحتوای بدون پیام، مطلقاً پخش نکنید. برنامهی بیفایدهی بیمحتوایی که فقط یک وقتی را، یک فاصلهی زمانی را پُر میکند، مطلقاً پخش نکنید. بعضی از برنامهها اینجوری است؛ حالا مثلاً فرض کنید برنامهی مذهبی همانطور که به آقایان من داشتم حالا میگفتم یک برنامهی مذهبی را من از رادیو چند سال قبل از این گوش کردم، مذهبی بود، الفاظ علیالظّاهر مذهبی و باطناً پوک! یک سجعهای بیخودی، عبارتهای قدیمی، حالا نه اینکه یک نثر زیبای قدیمی باشد؛ نه، یک عبارت مندرآوردیِ ساختنیِ چرندی را به شکل عبارات مذهبی درآورده بودند؛ گوینده داشت همینطور پشت سر هم میگفت. بنده که آخوندم، اهل دینم، اهل این فنّم، هر چه گوش کردم که ببینم این آخر چه میخواهد بگوید و در این بحثِ مثلاً بیستدقیقهای، نیمساعتی که دارد مدام هم حرف میزند، [آیا] توحید را میخواهد ثابت کند، نبوّت را میخواهد ثابت کند، قیامت را میخواهد ثابت کند، چه میخواهد بگوید، دیدم اصلاً هیچ مفهومی ندارد؛ خب، این یک بحث خنثیٰ است. من میگویم اگر شما این برنامه را برای این آوردید که اینجا خالی است، عذرخواهی کنید از شنوندگان؛ بگویید: شنوندگان! ما به قدر این یک ساعت متأسّفانه برنامهی مناسب شما پیدا نکردیم. این یک ساعت تعطیل! این خیلی بهتر است، خیلی پُرجاذبهتر است، خیلی منصفانهتر است. حالا بنده چون اهل فن نیستم، متأسّفانه نمیتوانم در باب ساخت و پرداخت و کارهای هنری فیلمها نظری بدهم؛ ای کاش میتوانستم در آن زمینهها هم نظری بدهم امّا به عنوان یک بیننده میتوانم نظر بدهم؛ به عنوان یک بیننده که مینشیند پای تلویزیون، و خیلی هم از معارف زمان، برّانی10 و بیگانه نیست، انصافاً بعضی از فیلمهایی که ساخته میشود و نشان داده میشود، بیجاذبه و بیمحتوا [است]. حالا میترسم اشاره کنم، آن فیلمی که مورد اشاره قرار میگیرد، بالاخره کارگردانش، هنرمندش، بیخودی مورد طعن قرار بگیرند؛ امّا واقعاً الان جلوی چشمم هست مواردی که بتوانم اشاره کنم و بگویم آقا فلان فیلم است، فلان فیلم است. اینها را پخش نکنید؛ اینها را حتّی تولید نکنید.