دانشگاه مشهد البتّه از اوایل انقلاب اینجور بود؛ نمیدانم بین شماها مشهدی هست یا نه؛ بنده با مسائل مربوط به دانشگاه مشهد تا حدودی آشنا هستم. پایهی دودستگیهای سیاسی در دانشگاه را هم کسانی گذاشتند که جزو ما نبودند؛ یعنی جزو انقلاب نبودند؛ با انقلاب غریبه بودند؛ خیلی زود و در همان اوایل هم کنار زده شدند و رفتند؛ من یادم هست؛ چون اصلاً یک بخش مبارزات مشهد در دانشگاه بود؛ البتّه به وسیلهی ما. یعنی ما رفتیم در دانشگاه و جنجال راه انداختیم؛ چه در بیمارستان امام رضا، چه در جاهای دیگری از دانشگاه. همان وقتها من میدیدم یک کسانی را که در سخنرانیشان، در حرف زدنشان، در اظهاراتشان [به دودستگیها دامن میزدند]. شاید این آقای فتّاحیِ3 ما بتواند بعضی از خصوصیّات را بگوید. البتّه ایشان به قدر من آن وقت وارد نبود؛ در کارهای ما ایشان فعّال بود امّا آن اندازهای که ما مسائل را زیر نظر داشتیم، ایشان [وارد نبود]؛ چون مشغول کارهای اجرائی بود. ایشان و آقای فیروزآبادی،4 شاید بتوانند الان آن چیزی را که نقطهنظر من هست و من دارم از دور میبینم، احتمالاً تشخیص بدهند و تشریح کنند برای شما. علیایّحال نگذاریم که با این حرفها [اختلاف ایجاد شود] و [بگویند آقا!] طرفداران دکتر شریعتی مخالفت کردند. [آیا] امروز این یک مسئله است در دنیا؟ حالا واقعاً در کشور ما الان جای این است که بحث بشود چه کسی با شریعتی موافق است، چه کسی با شریعتی مخالف است؟ همهی بحثها، همهی دودستگیها و اختلافات دیگر حل شده، تمام شده، حالا نوبت این رسیده؟ یک چیز جدید، یک چیز بسیار آمادهساز ذهنها برای برخورد و اصطکاک؟ چه لزومی دارد این مسائل مطرح بشود؟ علیایّحال من آن خبر را خیلی نمیتوانم باور کنم؛ کلّ قضایا هم اینجوری [است].