من خودم سیاسیام؛ من از سالهای متمادی در دوران مبارزه و حتّی قبل از مبارزه و بعد از مبارزه در خطّ [مسائل سیاسی] بودم؛ هیچ کس را منع نمیکنم از فکر سیاسی و تفکّر سیاسی و گرایشهای سیاسی امّا آن کسی که در این مجموعه است، نه، این خیلی حسّاستر است و ارزش یک ساعت سپاهیگریِ درست، بمراتب بیش از ساعتها گپ زدن سیاسی بیهودهای است که سیاسیّون خیال میکنند که با این گپ زدنهایشان دنیا را دارند زیر و رو میکنند! سیاسیّون که میگوییم، نه شاغلین سیاسی؛ آن بیچارهها خدمتگزارند، آنها هم سربازند؛ سیاستبازها را عرض میکنم، سیاسیکارها را عرض میکنم، همه جا هم هستند. یک مشت سیاسیکار در بخشهای مختلف، در حوزه، در دانشگاه، در بازار، در اداره، و جاهای دیگر مینشینند با هم گپ میزنند راجع به سیاست؛ یکی را بالا میبرند، یکی را پایین میآورند، چند ساعت غیبت کرده، سنگینبار شده، دل تاریک شده، وقتی بلند میشوند، از خدا دور شده، خیال میکنند که انقلاب را دیگر بیمه کردند با این حرفهایشان! در حالی که از دهان خودشان، آن طرفتر تجاوز نکرده. یکی این گفته، یکی آن شنفته؛ کَاَن لَم یکُن شَیئًا مَذکورًا؛22 این چه ارزشی دارد؟