بعد هم از جهت ترتیبات ظاهری، سپاه باید در حدّاکثر نظم و ترتیب قرار بگیرد. سالها پیش بعضی خیال میکردند نظم نظامی، طاغوتی است. بنده یک وقتی آمدم یکی از پادگانهای سپاه برای بازدید، سالهای ۶۱ یا ۶۲ بود، دیدم بچّهها مرتّب و منظّم صف کشیدهاند؛ بعد ما آمدیم، یک نفری آنجا فرمانده میدان بود، مثلاً یک خبرداری داد یک چیزی که نشانهی نظم [بود] من گریهام گرفت از شدّت شوق. یادم آمد که سالهای ۵۸ و ۵۹ در سپاه، برای سر وقت آمدن و هر کسی کار خودش را انجام دادن و به کار دیگری دست دراز نکردن، ما بحث داشتیم با این و آن! سر اینکه فرمانده وقتی یک چیزی گفت، زیردستها باید حرف او را گوش کنند، ما بحث داشتیم؛ یک عدّهای میگفتند نه آقا، اینها طاغوتی است. من نمیدانم از کجا این فکرها در سپاه القا شده بود. باورم هم نمیآید اینها خیلی طبیعی باشد؛ نه، نظم، طبیعی است.