در همین هشت سال جنگ بنده اگر چه در اکثر این مدّت در جنگ نبودم و مسئولیّتی هم حتّی در جنگ نداشتم در بیشتر این هشتساله، لکن تمام جزئیّات را از دور متوجّه بودم؛ نه اینکه خیال کنید بنده نمیدانستم چه چیزی کجا دارد اتّفاق میافتد؛ نه، تمام جزئیّات را بنده از دور مشاهده میکردم و میفهمیدم که چه دارد اتّفاق میافتد و نظراتم را هم به برادرانی که مسئول بودند یا خدمت امام میگفتم. ما کتک بیانضباطی و لاابالیگری در انضباط و نظم را این غیر از لاابالیگری در دین است، آن یک چیز دیگر است در طول این چند سال خیلی خوردیم. باید به نظم و ترتیب برسیم. خب، اگر چنانچه فرمانده کلّ سپاه پاسداران، برادر عزیزمان آقای رضائی که حقیقتاً یک مجاهد فیسبیلاللّه است و ایشان را من حقیقتاً یک مجاهد فیسبیلاللّه میدانم و از اوّل و ازل جنگ و قبل از جنگ و در جبهه و در همهی میدانها الحمدللّه ایشان فعّال و خوب بوده و حقیقتاً هم ایشان انسان شایستهای است با یک فرد سپاهی بخواهند با هم مسافرت کنند، ایشان به او نمیگوید چمدان من را بردار؛ اگر او ضعیف باشد، ایشان که ماشاءاللّه استخوان بندیاش درشت و خوب [است] و لُر هم هستند، خود ایشان ممکن است چمدان او را هم بردارد. این اسلامی است، این انقلابی است؛ انقلاب این است؛ توجّه میکنید. انقلاب این نیست که ما بگوییم «نه آقا، فرمانده گفته، برای خودش گفته»؛ نخیر، این ضدّ انقلابی است؛ فرمانده وقتی گفت، باید موبهمو اجرا بشود. البتّه فرض این است که در نظام اسلامی، فرمانده بر خلاف حق و تقوا چیزی هم نمیگوید؛ مفروض هم این است. اگر خلاف این ثابت شد، از جایی دیگر باید کار درست بشود؛ وَ فَوقَ کُلِّ ذی عِلمٍ عَلیم.18