اینکه یک ملّتی و یک رهبری مثل امام، در مقابل تجمّع تمام احزاب کفر مثل جنگ خندق که همهی احزاب در مقابل اسلام ایستادند در مقابل تمام احزاب کفر و نفاق، از شرقیاش تا غربیاش، تا مسلمان آمریکاییمذاقش، تا مسلمان سوسیالیستمزاجش، تا منافقش، تا مرتجعش، تا شهوترانش یک عدّهای با جمهوری اسلامی فقط برای خاطر شهوترانی مبارزه میکردند، دلشان لک زده بود برای شهوترانی، لذا از این دستگاه بدشان میآمد و با او مبارزه میکردند در مقابل یک جبههی با این وسعت که هر طرف نگاه میکردیم دشمن بود، بِایستند و مطمئن به پیروزی باشند، ناشی از تقوایی است که به آنها حکمت و بصیرت را میبخشد.