بیانات و مکتوبات 1369


بعد از همان چند صباح دوران امیرکبیر که یک بساط کوچکی را شروع کرد به درست کردن و با یک ایده و انگیزه‌ی خوبی این کار انجام گرفت، متأسّفانه در محیط تحصیلات عالیه‌ی جدید کشور ما این فرصت به طور مستمر پیش نیامده؛ آنچه من میتوانم قاطع بگویم، این است. اینکه میگویم به طور مستمر پیش نیامده، زیرا گاهی رجال علمی مسلّط بر کار دانش در کشور افرادی بودند که خواستند یک کاری بکنند، یک حرکتی کردند، یک تلاشی کردند، [امّا] مثل یک جرقّه فوراً خاموش شده؛ اجازه داده نشده که ادامه بدهند؛ امروز نه؛ امروز ممکن است شما بودجه کم داشته باشید خب بله، همین‌جور است که آقای دکتر فاضل اشاره کردند من میدانم کمبودها و کسری‌ها زیاد است. دانشجو زیاد گرفتید که مملکت احتیاج هم دارد، دانشگاه نداریم؛ استاد جذب کردید و آوردید، [ولی] نمیتوانید او را پشتیبانی بکنید که دلش خوش باشد که می‌آید برای شما در دانشگاهتان درس میدهد؛ رتبه‌ی علمی را بالا دارید میبرید، [امّا] آزمایشگاه مناسب ندارید. همان‌طور که اشاره کردند، کتاب لازم است، ندارید؛ نشریّه‌ی علمی روزبه‌روز لازم دارید که از مسائل علمی دنیا مطّلع بشوید، ندارید؛ همه‌ی اینها هم برمیگردد به پول؛ هیچ چیز دیگر کم ندارید در این قضیّه. واقعاً اگر پول داشته باشید، همه‌ی این چیزها حل خواهد شد. این کمبودها هست، اینها هم حل میشود؛ همچنان که ما امروز مجموعاً وضع مالی دولت را بهتر از دو سال قبل یا سه سال قبل می‌بینیم، مطمئنّاً دو سال دیگر، سه سال دیگر از امروز بهتر خواهد بود. روال کار کشور این را دارد نشان میدهد و بهتر هم خواهد شد؛ این مشکلات برطرف میشود، امّا اینها مشکل واقعی نیست، اینها مشکل اساسی نیست، اینها مشکل ساختاری نیست در محیط دانش کشور آن هم دانشی به این حسّاسیّت که شماها دنبال آن هستید، یعنی پزشکی و بعد منشعبات و توابع آن مشکل اساسی این است که در یک محیط دانشگاهی ایمان به آن کار وجود نداشته باشد، مسئولین برای کشور نسوزند، احساس درد نکنند، یک آقایی را بیاورند بگذارند در رأس یک دانشگاهی دیدید چه کسانی در دانشگاه تهران رئیس بودند؛ غالباً مسائل سیاسی بود؛ دانشگاه‌های دیگر هم، بخصوص دانشگاه‌های بزرگ و مهم، کم و بیش همین‌جور [بود] یکی را آنجا بگذارند، او هم به فکر شغل سیاسی خودش و موقعیّت سیاسی خودش و منش سیاسی خودش باشد، به فکر نزدیکی به دربار آن روز باشد، به فکر پُر کردن کیسه‌ی خودش باشد. چیزی که برای او در درجه‌ی اوّل نیست، عبارت است از محیط زیر کلید او و زیر نگین او؛ آن اشکال اساسی است، آن اشکال ساختاری است که بحمداللّه امروز نیست. در گذشته وزارتها را چه جوری تقسیم میکردند؟ چه کسانی وزیر میشدند؟ به چه اعتباری وزیر میشدند؟ چقدر صلاحیّتهای واقعی در نظر گرفته میشد؟ چقدر دلسوزی به حال مردم، به حال کشور، به حال آینده‌ی این ملّت رعایت میشد در انتخاب افراد و گزینش افراد؟ آنهایی که سرِ کار بودند چقدر میجوشیدند برای کارشان؟

«3»