ارزش در اطاعت از خدا است، ارزش در ایمان است، ارزش در دلسوزی برای کشور و برای جامعه است، ارزش در شیک و پیک بودنِ آنجوری نیست. کسی که از لذّت شهوانیاش نگذشته، از خورد و خوراکش نگذشته، اصلاً نگاه نکرده به تکلیف سنگینش، او چه حق دارد که بگوید که من در این نظام کارهای هستم؟ علمش هم در خدمت شکمش است، در خدمت زندگی شخصی خودش است، علمش هم برای خاطر مردم نیست، این چه [ارزشی دارد]؛ علمش هم ارزش ندارد. آن که با جهتگیری انقلابی در وزارتخانهی شما، در محیط دانشگاه شما مقابله میکند، علمش هم ارزش ندارد. بله، اگر بیاید علمش را در کلاس به دانشجوهای ما بگوید، ما حرفی نداریم، بیاید دانشجوهای ما از او استفاده کنند؛ به شرطی که بگوید. من شنفتم بعضیها حتّی از علمشان دریغ میکنند! من نمیدانم، حالا این به عهدهی شماها است که ببینید واقعاً همینجور است یا نه؛ یعنی سر کلاس هم چیزی یاد نمیدهند، یا دانشجو را پرورش نمیدهند. او که اصلاً هیچ به درد نمیخورد، امّا آن کسی که حاضر است علمش را ارائه بدهد، بروند علمش را از او بگیرند، حرفی نیست سر کلاس درس بدهد، لکن مادامی که اعتقادی به این نظام، به این جریان، به این حرکت اسلامی، به این انقلاب نداشته باشد، به او نبایستی خیلی میدان بدهیم. آن وقت آن استادی یا آن مسئولی که با این معیارها تطبیق میکند و میگذارید، او را باید همه احترام کنند، باید واقعاً او را روی چشم بگذارید، دانشجو هم باید او را احترام کند.