بیانات و مکتوبات 1369


آن نکته‌ی اصلی که من میخواهم عرض کنم، این است که آن عاملی که میتواند بشر را نجات بدهد، آن دست قدرتمند و معجزه‌گر، جز اسلام ناب و قرآن کریم و احکام مقدّس آسمانی نیست. بشر حقیقتاً در سختی است، در بدبختی است، اکثریّت انسانها مورد ظلمند، بخش اعظم طیّبات روی زمین به انسانهای خبیث اختصاص پیدا میکند، عدل در دنیا نیست، علاوه‌ی بر اینکه عدل نیست، شعور به فقدان عدل هم نیست و مهم‌تر اینکه نجات‌بخش را هم که اسلام است و قرآن است و احکام الهی است، کسی در دنیا درست نمی‌شناسد. بر حسب تکلیف و تحلیل تاریخی و با استنباط از بینش قرآنی، اسلام باید ملّتها را نجات بدهد. اگر یک روزی این حرفها گنده‌گویی و مبالغه و دور از ذهن به نظر میرسید، امروز دیگر با پیروزی انقلاب اسلامی و با بیداری مسلمین در همه جا و با آشکار شدن ضعف ذاتی استکبار و قدرتهای جهانی، این حرف، حرف شگفت‌آوری نیست؛ ممکن است طول بکشد امّا خواهد شد و ملّتهای مسلمان و جوامع اسلامی زودتر از همه [آن را می‌بینند]؛ و پایگاه این حرکت آزادی‌بخش و نجات‌بخش جهانی هم، همین قبّة‌الاسلام و مرکز حرکت الهی انقلاب اسلامی، یعنی ایران است؛ لکن بدون کمربستگان روحانی، این کار ممکن نیست. اگر کسی خیال کند که به غیر جامعه‌ی علمی روحانیّت و جامعه‌ی علمی تشیّع، کسی خواهد توانست در دنیا قرآن را و اسلام را عَلَم کند و تبیین کند و تفهیم کند و ایمان و اعتقاد در دلها به وجود بیاورد یا همین انقلابِ به‌ثمررسیده را در اینجا حفظ کند، اگر کسی چنین تصوّری داشته باشد که بدون روحانیّت این کارها ممکن است، این تصوّر غلط است و این اشتباه است. روحانیّت لازم است به عنوان خادم، نه به عنوان صاحب. [مگر] ما که هستیم که صاحب این معارف باشیم؟ ما میتوانیم خادم باشیم، میتوانیم حامل فقه باشیم، میتوانیم واسطة‌العِقد ذهن و واقعیّت برای جوامع بشری باشیم. [امّا] کدام روحانیّت؟ این آن نکته‌ی اصلی است؛ هر چه قشر روحانی مقاوم‌تر، فداکارتر، مبارزتر، تن‌به‌سختی‌بده‌تر، آماده‌تر باشد، این کار عملی‌تر است.

«2»