من یادم هست چند سال پیش که مقدّمات تشکیل این دادگاه بود شاید این را مکرّر به بعضی از برادرها عرض کردهام رفتم خدمت امام؛ به امام عرض کردم که آقا این انقلاب به پشتوانهی هزار سال نفوذ معنوی روحانیّت شیعه به پیروزی رسید؛ یعنی اینکه یک شخصی و یک مرجع تقلیدی مثل امام توانست اینجور این اقیانوس را به تلاطم دربیاورد که هیچ عاملی نمیتوانست این را به تلاطم دربیاورد، این کار خود او نبود؛ مردم، اوّل کار، امام را از کجا میشناختند، اگر هزار سال اعتقاد شیعه به علما و روحانیّون و مراجع نبود که مرجع برایشان از یک قداستی برخوردار بود، عالِم دین از یک قداستی برخوردار بود، کِی مردم پشت سر امام راه میافتادند به عنوان اینکه یک مرجع است و یک عالِم دین است؟ و امام این را تلقّی به قبول کردند. بعد به ایشان عرض کردم که آقا الان با عمل بعضی از ماها دارد این ذخیرهی هزارساله ضایع میشود، از بین میرود. ما یک پولی را، یک سرمایهای را برداشتیم خرج کردیم، یک بساطی را درست کردیم، حالا با کار بعضی از ماها خود این سرمایه دارد دود میشود و میرود هوا. برای ایشان چند مثال زدم و گفتم به نظر من راه آن همین دادگاه روحانیّون است. ایشان گفتند چه کنم؟ به فلانی یک کسی را اسم آوردند چند مرتبه تا حالا گفتهام، خب نکردند. من گفتم آقا خودتان بکنید؛ یک نفر را معیّن کنید. ایشان گفتند به نظر تو چه کسی؟ من یک نفری را اسم آوردم؛ ایشان گفتند که او نکرده یا نمیکند. بعد من اسم آقا جناب آقای ریشهری را آوردم، ایشان پسندیدند، [امّا] گفتند ایشان کار دارند، میرسند یا نمیرسند؛ نگرانیشان از این بود که ایشان وزیر هستند، ممکن است نرسند که بعد دو نفر دیگر از آقایان مسئول این کار شدند.